میبدی در کشف الاسرار می‌نویسد:
«خداى یگانۀ یکتا؛ یگانه در ذات و صفات، یکتا در سزا، از همه کس منزّه و از همه چیز جدا، «لَیسَ کَمِثلِهِ شَى‏ءٌ» [شوری: ۱۱]، «چو او کس نیست و او را مثل و مانند نیست.»
مانندگى از انبازی ست و اللَّه جل جلاله بى‏شریک و بى‏انباز است، بى‏نظیر و بى‏نیاز است. در منعش ببند و در جود واز است. گناه آمرز و معیوب‌نواز است. پیداکنندۀ مهر خود به بنده‌نوازى، دوست‌دار بنده با بى‏نیازى. و مهر او کننده [افکننده] میان خود و بنده بى‏شرکت و بى‏انبازى.
پس سزاء بنده آن ست که در هر حال که بود اگر خسته تیر بلا بود یا غرقه لطف و عطا، دست در کرم وى زند و پناه بوى دارد و از خلق با وى گریزد، چنانک خود می‌فرماید جل جلاله: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» [ذاریات: ۵۰].
فرار مقامى است از مقامات روندگان و منزلى از منازل دوستى. کسى که این مقام او را درست شود نشانش آن ست که همه نفس خود غرامت بیند، همه سخن خود شکایت بیند، همه کرد خود جنایت بیند، امید از کردار خود ببرد و بر اخلاص خود تهمت نهد. اگر دولتى آید در راه وى، از فضل حق بیند و از حکم ازل، نه از جهد و از کردار خود.»[کشف الاسرار: ۹/۳۲۵ ـ ۳۲۶]
داستان و سورۀ یوسف را یک‌بار دیگر ـ با این نگاه بخوانید. چه خوب خواجه عبدالهی انصاری گفت:
«پیر طریقت گفت: اى بارى‌ببرّ و هادی‌بکرم، فروماندم در حیرت یک دم آن دم کدام است؟ دمى که نه حوا در آن گنجد نه آدم. گر من آن دم بیابم چون من کیست؟ بی‌چاره زنده‏اى که بى‏نفسش می‌باید زیست. همه خلق زنده از مرده میراث برد مگر این طائفه که مرده از زنده میراث برد.» [همان: ۳۲۷]
و آن میراث عشق است: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» [ذاریات: ۵۰]

اوقات شرعی