«هذا… مَصَارِع العُشّاق» [بحارالانوار: ۴۱/۲۹۵] «اینجا [کربلاء] قتلگاه عاشقان است»
باید رفت تا به خدا رسید و آن فقط با کمند عشق است. در عشق دو عنصر اساسی وجود دارد: عاشق و معشوق. در نگاه اولیه، انسان عاشق است و خدا معشوق و محبوب او. اما این نگاه اولیه است، انسان مفطور به فطرت عشق است و کشش ذاتی به سوی خدا دارد و از درون به سوی او پر میکشد.
عبارت اولیه و بنیادین معارف اسلامی بیان این حقیقت است: «اشهد ان لا اله الا الله» «شهادت میدهد که معبودی جز الله نیست.» «شهادت میدهم» یعنی منی هست که شهادت میدهد که معبودی، حقیقتی، محبوبی و معشوقی جز «الله» نیست. بنابراین همۀ توجۀ من به سوی اوست، بلکه حقیقتِ من و هرچه نام هستی بر آن مینهند، فقط به اوست. ما در تشهد نماز این ذکر را میگوییم و بلافاصله بیان میکنیم: «اشهد انَّ محمداً عبده و رسوله» شهادت میدهم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم عاشق حقیقی است، زیرا او بندۀ خاص اوست و امکان ندارد کسی عاشق حقیقی خدای متعال باشد، مگر اینکه عاشق او شود. آری او به مقام عبودیت رسیده است و به واسطۀ همین عشقِ عبودیی است که پیامبر خدا شده است.
من عاشق او هستم، زیرا فقط از راه عشق اوست که به عشق خدای سبحان میرسم و این گذرگاه عشق مجازی به عشق حقیقی است.