«هذا… مَصَارِع العُشّاق» [بحارالانوار: ۴۱/۲۹۵] «اینجا [کربلاء] قتلگاه عاشقان است»
ملاصدرا عشق را از جمله قراردادهاى الهى در موجودات دانسته و وقتى از جمله قراردادهاى الهى به شمار آید طبیعى است که مصالح و حکمتهایى بر آن مترتب خواهد بود. و به عبارت روشنتر عشق یک سنت الهى است که به مثابه امرى فطرى در همه آدمیان به ودیعه نهاده شده است. همه انسانها از بوى خوش مسرور مىشوند یا از صداى دلپذیر لذت مىبرند بدون اینکه این لذت را از کسى یا جایى آموخته باشند. پس عشق امرى ستایششده است، به ویژه اگر از مبادى فضیلت و به خاطر اهدافى شریف تحقق پیدا کند. [اسفار ج ۷ ص ۱۷۲]
ملاصدرا قصل شانزدهم تا بیست و سوم سفر حکمی خود در سفر سوم (از حق به خلق) در موقف هشتم را به موضوع عشق اختصاص میدهد. او در این فصول نشان میدهد که موجودات همگی عاشق خداوند متعال هستند و در شوق دیدار و لقاء او به سر میبرند، زیرا غایت کمال همۀ موجودات حق تعالی است. و به این دلیل حرکتی را وجود آنهاست تا به کمال خود برسند. بنابراین هیچ موجودی از موجودات، خالی از نصیب و بخشی از محبت و عشق الهی و عنایت ربانی نیست و اگر از این عشق و محبت لحظهای خالی بماند، نابود میشود و به هلاکت میافتد، بنابراین هر موجودی عاشق وجود است و طالب کمال و گریزان از عدم و نقص. اما عشق بدون حیات و شعور امکان ندارد. بنابراین هرموجودی به بهرهای که از حیات و شعور دارد، عشق در آن جاری و ساری است. و چون انسان بیشترین بهره را از وجود دارد، حقیقت عشق در او نمایان است.