«هذا… مَصَارِع العُشّاق» [بحارالانوار: ۴۱/۲۹۵] «اینجا [کربلاء] قتلگاه عاشقان است»
مسیر ما سیر در مسیر عشق است، ما با کمند عشق بالا رفتیم، و کمند عشق، بندگی خداست. «عبده» حقیقت بندگی را شکل میدهد و ندای «نَبِّئْ عِبادِی» [حجر: ۴۹] او را فرامیگیرد، و دیگر «منی» نمیماند ، بلکه هرچه هست فقط اوست، و عشق و عاشق و معشوق فقط اوست. بنابراین یکی از پیامهای درونی شهادت «اشهد أَنَّ محمداً عبده و رسوله» آن است که راه عشق و قرب الهی، فقط بندگی است. نه عبادت؛ بلکه عبودیت که همۀ وجود او بنده شود که جز او را نبیند و جز او را نخواهد و جز به او توجه نکند. این حقیقتِ حکمت نبوی است که بنده پیش و همراه و پسِ هرچیزی فقط خدا را میبیند و میخواهد به وصل او برسد، قلبش که از عشق او پر شده است، آرام و قرار ندارد تا به مبدأ اصلی مُقام گیرد.
اینجاست که عشق جلوهگری میکند و بنده را در مسیر قرب الهی با حرکتِ حبی سیر میدهد. نه اینکه واقعیات جهان را نبیند، بلکه میداند که همۀ آنها یک فروغ روی او هستند:
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم