آقا جان
سلام الله علیک
کشتگانت در کجا ریزند آب روی شرم
برد حیرانی ز خون این شهیدان ریختن
خاک راه انتظارت نم کشید از انفعال
ما فشاندیم اشک، میبایست مژگان ریختن
صنعت پیری مرا نقاش حسرتخانه کرد
چون صدف صد رنگ خون خوردم ز دندان ریختن
ما که پیر شدیم، دورمان نیاندازی آقا جون!