برای عبور از بحران آموزش‌وپرورش باید تحول در آن را جدی گرفت، راه مشخص است؛ بازگشت به مکتب امام. ما هرجا از آرمان و اهداف انقلاب اسلامی دور شدیم به میزانی که دور شدیم ضربه خوردیم و باید به مرام و اهداف انقلاب اسلامی که همان مقاصد الله و اهداف اسلامی است، بازگردیم و جز این راهی نداریم. باید وضع موجود را بشکنیم و از آن به سوی جامعه موعود که در انقلاب اسلامی دنبال آن بودیم و امام برای ما ترسیم کرد، حرکت کنیم.

سیدسعید لواسانی، استاد دانشگاه: برای عبور از بحران آموزش‌وپرورش باید تحول در آن را جدی گرفت، راه مشخص است؛ بازگشت به مکتب امام. ما هرجا از آرمان و اهداف انقلاب اسلامی دور شدیم به میزانی که دور شدیم ضربه خوردیم و باید به مرام و اهداف انقلاب اسلامی که همان مقاصد الله و اهداف اسلامی است، بازگردیم و جز این راهی نداریم. باید وضع موجود را بشکنیم و از آن به سوی جامعه موعود که در انقلاب اسلامی دنبال آن بودیم و امام برای ما ترسیم کرد، حرکت کنیم. امام در وعده‌های خود صادق بود و آن اهداف قابل‌تحقق و پیاده‌سازی است، به شرط اینکه مرد میدان باشیم. هستیم مسیر آماده است، سخت است اما پرکشش است. این ما و این میدان نبرد خیر و‌ شر.

در اندیشه امام، عالَم مدرسه است و معلمان این مدرسه هم پیامبران و اولیای الهی هستند و مربی این معلمان خدای تبارک و تعالی است1 و باید مدرسه و نظام تربیتی ما با این عالَم و معلمان آن و مربی عالَم هماهنگ شود تا تربیت اسلامی شکل بگیرد، بنابراین لازم است نقشه‌راه تحول بر پایه مکتب امام تدوین شود، و مفاهیم واضح و عینی و عملی گردد، و از آن مهم‌تر این مفاهیم باید قابل انتقال به دانش‌آموزان باشد، به‌گونه‌ای که آنان بتوانند آنها را در زندگی خود تعمیم بدهند و پیاده کنند. پس لازم است سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و برنامه‌های عملی و کتب درسی و آموزش‌ها با این نقشه هماهنگ شوند تا امکان پیاده‌سازی برنامه تحولی فراهم شود.

اینکه امام بزرگوار ما معلمی را شغل انبیا نامیدند،2 آیا شعاری دادند که دل معلمان خوش باشد؟ مسلما چنین نیست. این سخن ریشه در قرآن کریم دارد، زیرا شغل پیامبران، تربیت مردم و تعلیم آنان است: «یُزَکّیهم وَ یُعَلمُهمُ الکتبَ وَ الحکمَه»3 و اگر این امر تحقق نیامد، انسان‌ها طغیان می‌کنند که در جهان معاصر نمونه‌های بی‌شمار آن را می‌بینیم. حقیقت تربیت، تربیت به اسم رب است،4 به این دلیل معلم محور تربیت است و دانش‌آموزان از پرتو او نور می‌گیرند و آینده‌ساز طراز کشور و جامعه انقلابی می‌شوند، زیرا با عالَم هماهنگ می‌شوند.

دانش‌آموزان آینده‌ساز هستند و هویت آنان در مدرسه شکل می‌گیرد و رشد می‌کند یا معکوس می‌شود. آیا آموزش‌وپرورش توان دارد که هویت و عزت و توان و قدرت آنان را زنده کند تا آنان با اندیشه بلند اسلامی و انقلابی، امید آینده کشور باشند؟ و جریان پرقدرت انقلاب اسلامی را ـ نه‌تنها نگذارند، کند شودـ بلکه پرتوان‌تر کنند؟ و در امور اجتماعی و عمومی مشارکت کنند و در سیاست حضوری فعالانه، امیدوارانه، شجاعانه، عاقلانه، عالمانه، مدبرانه و کارساز داشته باشند؟

‌به این دلیل لازم است سند تحول آموزش‌وپرورش اصلاح شود یا تغییر کیفی کند تا امکان یابد ساختار تحولی و نیاز آموزش‌وپرورش را برآورده ‌کند. بدنه آموزش‌وپرورش با آن ارتباط برقرار کند. آموزش‌وپرورش نیازمند راه‌کارهای عملیاتی و موقعیتی برای مسائل زیستی جامعه و جامعه هدف آموزش‌وپرورش است.

متاسفانه ـ چنانچه بارها گفته‌ایم ـ مسئولان کشور به نقش حیاتی آموزش‌وپرورش در آینده کشور واقف نیستند و پول و بودجه و امکانات و تصمیم‌گیری هم دست آنان است. این خطای راهبردی است. در بهترین حالت، آموزش‌وپرورش را دستگاهی مصرفی می‌شناسند که هرچه به حلقوم آن می‌ریزند، سیر نمی‌شود. از سوی دیگر چه‌بسا معلم را مزاحم فرض ‌کنند و دانش‌آموزان را نه فرصت، بلکه مشکل تصور کنند که اگر در مدارس غیردولتی تحصیل کنند، خوشحال‌تر خواهند بود، زیرا مدارس دولتی غولی هستند که هیچ‌گونه نمی‌توانند با آن طرف شوند. طرف برون‌سپاری که گاهی مطرح می‌شود، نشان می‌دهد هیچ دید تربیتی‌ای به این نهاد مهم نیست و یکی از دلایلی که شورای عالی آموزش‌وپرورش نیز در سال‌های اخیر نتوانسته به وظایف خود عمل کند، همین دید نادرست بوده و این بحرانی است که گریبان آموزش‌وپرورش را گرفته اما ریشه آن سیاسی است. به این دلیل می‌گوییم بحران آموزش‌وپرورش سیاسی است تا فرهنگی یا آموزشی. به تعبیر دیگر بیرونی است تا درونی و از بیرون به درون سرازیر شده است.

اما ما چاره‌ای جز نظرگاه اصلاح تحولی به آموزش‌وپرورش نداریم، تا دیدگاه ما نسبت به مدرسه اصلاح شود و پایه مدارس دولتی را تقویت کنیم که ثقل تربیت در کشور شوند. ما نمی‌گوییم مدارس غیرانتفاعی تعطیل شوند. اگرچه معتقدیم باید نظارت دقیقی بر آنان اعمال شود که اگر از اصول تربیتی و تعلیم کشور تخطی دارند یا اصلاح یا تعطیل شوند، اما به‌طورکلی نظر به تعطیلی گسترده مدارس غیرانتفاعی نداریم، بلکه می‌گوییم باید مدارس دولتی تقویت شوند تا در رقابت بتوانند موفق به جذب معلمان برتر و پرانگیزه و به‌تبع آن دانش‌آموزان و استعدادهای کشور شوند. البته مسیر طولانی است و نباید آن را ساده گرفت، از مفهوم‌سازی تا سیاستگذاری، از سیاستگذاری تا برنامه‌ریزی و از آن تا پیاده‌سازی و عمل، راه دشواری در پیش است، به‌ویژه آنکه سال‌های متمادی درجا زدیم یا عقب‌گرد داشتیم و همت بلند و عزم ملی می‌خواهد، هم در درون بدنه مدیریت آموزش‌وپرورش و هم دولت و هم مجلس و هم در معلمان و مربیان و از همه مهم‌تر در فکر و دید مردم. همچنین باید دست‌های مداخله‌گر کوتاه شود که آن نیاز به شجاعت دارد.

نکته آخر بحران آموزش‌وپرورش فی‌نفسه نامطلوب نیست، زیرا علوم انسانی از دل مسائل متولد می‌شود و مسائل در دل بحران‌ها خفته‌اند، ما باید چون سقراط بتوانیم این مسائل را به‌درستی بشناسیم و کشف و مشخص کنیم که کدام مشکل، مساله اساسی است که بحران را نمایندگی می‌کند، و کدام بحران مصنوعی یا مشکل فرعی است. و این راه تولید علوم انسانی است. به این دلیل ما در این سلسله یادداشت‌ها بیشتر بر مسائل و پرسش‌ها تمرکز کردیم تا راه‌حل‌ها، زیرا تا مسائل روشن نشوند و مورد نقد و ابرام قرار نگیرند، نوبت به راه‌حل نمی‌رسد. دیدگاه ما نیز بر پایه حکمت عملیـ یعنی مرحله پیش از علمـ است که عمل در موقعیت را موضوع و محور خود قرار می‌دهد، به شرط اینکه عاقلانه بیندیشیم و به تعبیر دیگر فضیلت عقلی راهنمای عمل ما باشد اما بحث هم‌چنان ادامه دارد و نیازمند اظهارنظر صاحبان اندیشه است تا از دل بحران، علم حکمی سرباز کند.

اوقات شرعی