عدالت اجتماعی در اندیشۀ اسلامی که ما به دنبال آن هستیم، از نظرگاه فلاسفۀ سیاسی جدید چون جان رالز جدا میشود، بلکه از نظرگاه سوسیالیستی و مارکسیستی نیز سرشتی متفاوت دارد. اما سخن ما این هم نیست که عدالت اجتماعی برپایۀ هنجارها بنا شده است، هنجارهایی که نباید بر پایۀ واقعیات باشند. زیرا بین واقعیتهای اجتماعی و هنجارها ربطی نیست.
بنظر میرسد که بحث از اتوپیا و آرمانشهر و آرمانشهر واقگرایانه، بحثی انحرافی در مسألۀ عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی آرمان و هدف متعالی است، همچنین ارزش کلان، بلکه کلانمعیار در زیست انسانی ـ اجتماعی و حقیقت جامعه و دولت است. یعنی وضع مطلوبی است که باید به سمت آن رفت و هرچه بیشتر به آن نزدیک بشویم، باز جا دارد که به سمت آن برویم، زیرا تحقق عدالت مطلق، یعنی اقامۀ حق مطلق و چنین امری در جامعۀ بشری سخت و پیچیده است، نه اینکه نشدنی باشد، اما راه طولانی و مسیر سخت و صعب العبور به سوی آن است. قلهای است که هنوز بشر نتوانسته فتح کند، اما مهم آن است که هیچگاه به وضع موجود خشنود نباشیم و همواره قله را نگاه کنیم و به سمت آن در حرکت باشیم.