خطبۀ نخست
بسم الله الرحمن الرحیم
عدالت باطنی
حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که مبنای حرکت انقلابی همۀ ماست، عدالت را به عدالت اجتماعی و عدالت باطنی تقسیم میفرمایند. [صحیفۀ امام؛ 11/379] بنده خطبۀ اول را که دعوت به تقواست، به عدالت باطنی اختصاص میدهم و ان شاء الله تعالی در خطبۀ دوم دربارۀ عدالت اجتماعی عرایضی را عرض میکنم.
عدالت باطنی یعنی اینکه ما درونمان را با تقوا مزین کنیم و دچار فساد باطنی نشویم. در روایت منصوب به امام صادق سلام الله علیه میفرمایند:
«فَسَادُ الظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ الْبَاطِنِ» [مصباح الشریعۀ: 107]
«فساد بیرونی از فساد باطن و درونی است.»
واقعیت این است که تا خودمان را نسازیم، و عدالت را در درون خودمان تحقق نبخشیم، سخنگفتن از عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد سخنی بیوجه بلکه منافقانه است. و البته این نیاز به جهاد با نفس دارد و جهاد با نفس جهاد اکبر است و از هرسختی هم سختتر است، اما اگر در جهاد با نفس پیروز شویم، در همۀ عرصهها پیروز هستیم، زیرا در اینصورت قیام ما لله خواهد بود، نه للنفس.
عدالت در ابراز مخالفت
قرآن هم به ما دستور میدهد:
«وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» [مائده: 8]
در کشور ما خود مذاقهای سیاسی مختلفی وجود دارد، سلایق سیاسی متضادی هست، برخی باهم مخالف هستند، یا اختلاف سلیقه دارند. قرآن به ما دستور میدهد: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا» مخالفت با گروهی موجب نشود که شما عدالت را در حق آنان فراموش کنید. ما موظف هستیم با همه با عدالت رفتار کنیم.
بعد بلافاصله میفرماید: «اعْدِلُوا» «با عدالت رفتار کنید» این دستور خدای تعالی است، عدالت در سخن و رفتار و گفتار خود، عدالت در ابراز مخالفت، عدالت در ابراز ناراحتی؛ و بر همۀ ما لازم و واجب است، آنگاه بیان میفرماید: «هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» عدالت به تقوا نزدیکتر است. یعنی عدالت و تقوا دست در دست هم هستند و از هم جدا نیستند.
ما باید حواسمان را جلب کنیم که عدالت را پای نفسانیت ذبح نکنیم، وگرنه عدالتخواهی ما عدالتخواهی علوی نیست. توجه بکنید که عدالت شامل همه و همهشمول است، و نباید نسبت به آن تسامح کرد.
توهین و بیاحترامی ممنوع!
خب شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعه، تصمیم گرفت بندۀ حقیر را کنار بگذارد، بنده به مسئولان آنجا عرض کردم که تصمیم با شماست و بنده هم به تصمیم شما احترام میگذارم. البته به عنوان مشاور پیشنهاد دیگری دارم. آنها تصمیم گرفتند. دوستان زیادی به انحاء مختلف نسبت به این تصمیم اعتراض داشتند و دارند. اما باید مراقب باشیم که در دام بیتقوایی و بیعدالتی نیافتیم.
انتقاد و پرسش با توهین و بیاحترامی و زیرسوالبردن همۀ خدمات و تلاشهای یک فرد و یک نهاد فرق دارد. برادر ما حضرت آقای حاج علی اکبری، برادر ماست، این کلام قرآن مجید است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» [حجرات: 10] مگر کسی که از برادرش ناراحت است، به او توهین میکند؟ برفرض که احساس کند، اشتباه میرود، دلسوزی میکند و با او با مهربانی و دلسوزانه سخن میگوید. این رابطۀ برادرانه و مومنانه باید در جامعۀ ما نهادینه شود.
اگر سخن و گله و انتقادی داریم، بیان کنیم، اما تخریب و توهین و امثال آن خلاف مرام اسلام است، هرگز نباید در زبان و گفتار ما باشد. بنده واقعاً از این امور نگران هستم.
آنان دارند تلاش میکنند و در این تلاششان هم ـ هم ایشان و هم شورای سیاستگذاری ـ مراقب هستند، تصمیم درست بگیرند، احتمال اشتباه هم است، اما اینکه ـ بقول دوستی ـ آنها را له کنیم، خلاف عدالت است.
خواهش بنده این است که این نکتۀ مهم را رعایت بکنیم. بنده از اینکه این حجم مشارکت مردمی را دیدم از صمیم قلب خوشحال شدم که انقلاب اسلامی زنده و پیشرونده و پیشبرنده است. آن را با تخریب مومنین خراب نکنیم و عدالت را در گفتار و کلام خود رعایت کنیم.
خطبۀ دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
هفت سال نماز جمعه
چون این خطبۀ آخرین خطبۀ حقیر است، بنده لازم میدانم که چند نکته را یادآور شوم:
حقیر 7 سال در این سنگر بودم، نمیدانم چقدر توانستم وظیفۀ خود را درست عمل کنم. خدا خیر بدهد، پدر شهیدی را که همان اوایل به من میگفت: «اگر میخواهی تقویمخوانی بکنی، ما خودمان بلد هستیم، تو باید دردها و مشکلات مردم را مدنظر قرار دهیم و دنبال حل آنها باشی» و حق با او بود.
7 سال زود گذشت و وقتی به پشت سر خودم نگاه میکنم، کارهای نکرده زیاد است. واقعیت این است که امامت جمعه ـ اگر بخواهد فقط مختص روز جمعه یا روال عادی نباشد ـ کار بسیار مشکلی است که «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها» و امام جمعه باید دست به تصمیمات سخت بزند، تا در کوچۀ بنبست گرفتار نشود. یکی از نمایندگان ولی فقیه از مقام معظم رهبری، رهبر حکیم و عزیز ما نقل میکرد که به او توصیه کرده بودند:
«تو به عنوان امام جمعه نمیتوانی همۀ مشکلات و مسائل منطقۀ خود را حل کنی، من هم نمیتوانم. یکی دو مسأله را بگیر و روی آنها متمرکز باش» [نقل به مضمون]
اولویت لواسان
توصیۀ حکیمانهای بود که باید نسبت به آن دقت میکردم. به این دلیل فکر کردم که اولویتهای لواسان چیست؟ همچنین اولویتهای کشور چیست که خود را بیشتر در این منطقه که خوش آبوهواست، نشان میدهد؟ مطالعه کردم، با مردم نشست و برخاست داشتم، درددلهای آنان را شنیدم، روی نظرات امامین انقلاب کار کردم، صحنۀ اجتماعی و سیاسی کشور را رصد کردم، اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی که برآمده از اسلام ناب است، بررسی کردم. رسیدم به سه مسألۀ مهم که اتفاقاً دست در گردن هم انداخته بودند: «عقبماندگی از عدالت، و مشکلۀ فساد و تبعیض»
این امور، گذشته از بار منفی مادی چون بروز فقر و فاصلۀ طبقانی و ایجاد طبقۀ اشرافی و نوکیسه و فخرفروشی و رانتخواری و ترویج رشوه و فسادهای عجیب و غریب؛ بشدت کرامت انسانی مردم را تهدید میکنند و کاملاً هم با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی در تضاد هستند و متأسفانه کشور ما هم در آنها ـ به دلیل کمکاریهای بنده و امثال بنده ـ عقب است. بنابراین به این نتیجه رسیدم که باید به این توصیه عمل کنم و وقت و فکر و ذهن خود را مصروف آرمان اصلی انقلاب اسلامی یعنی عدالت کنم. نمیدانم چقدر موفق بودم، اما جوانههای آن در کشور رویده که البته بسیار امیدوارکننده است.
عدالت در کلام رهبری حکیم
در مطالعات خود یک نکته نظرم را جلب کرد، و آن اینکه عدالت از پرتکرارترین کلیدواژهها در بیانات مقام معظم رهبری است، همچنان مبارزه با فساد از مطالبات پرتکرار معظمله است. تعبیرهای ایشان بسیار دقیق است.
ایشان عدالتخواهی را تکلیف دینی میدانند «هرکسی این چیزها را از اسلام جدا کند، اسلام را نشناخته است» [14/3/1395] دیدم در حقیقت رهبر عدالتخواهی و مبارزه با فساد رهبر حکیم ما هستند و ایشان پرچم را بلند کردهاند. این نکتۀ مهمی است. وقتی چنین است، عدالتخواهی با مصلحتاندیشی و محافظهکاری جور درنمیآید. چند مطلب از بیانات معظمله را یادداشت کردم، مطالبی که قبلاً با دوستان روی آن کار کردهایم و الان چکیدۀ آنها را بیان میکنم:
«حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است.» [14/3/1395]
یعنی اگر عدالت نباشد، در حقیقت دین خدا حاکم نشده است.»
«مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است… اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همینطور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمدهایم.» [5/6/1383]
حالا وجود امام جمعه لواسان در بیتوجهای به مبارزه با فساد و تبعیض و نیز عدالتخواهی مشروعیت دارد؟ یقیناً چنین نیست!
«دعوت به نظام اسلامی، منهای اعتقادی راسخ و عملی پیگیر در راه عدالت اجتماعی، دعوتی ناقص، بلکه غلط و دروغ است..غیراسلامی و منافقانه است.» [14/3/1369]
«عدالت قابل اغماض و قابل معامله نیست و هیچیک از مصالح گوناگون – نه مصالح فردى و نه مصالح حکومت و کشور اسلامى – نمىتواند با عدالت معامله شود» [23/8/1382]
حالا با این بیانات روشن و صریحریال میتوانم به عنوان یک طلبه، دلم را خوش کنم که سخنان زیبا بگویم، اما نسبت به آرمان و هدف اصلی انقلاب اسلامی که اینچنین اهمیت دارد و برخی هم دارند آن را زیرپا له میکنند؛ بیتفاوت باشم؟ و سکوت کنم؟ آیا با این وضع مشروعیت دارم؟
ملاحظه فرمایید:
«در اسلام، عدالت ناشی از حق است… از نظر اسلام، عدالتورزی یک وظیفۀ الهی است.» [27/2/1390]
پس سکوت و بیتفاوتی جایز نیست. و سکوت به معنای سربازداشتن از وظیفۀ الهی است. بهتر از بنده هم میدانیم، ما باید به دنبال عدالت عینی و روی زمین و مصداقی باشیم. وگرنه بنده هم بلد هستم حرفهای کلی و زیبا بزنم، اما چه حاصل از این کلمات زیبا اما توخالی!
باز توجه کنید:
«بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد.» [3/9/1378]
«فلسفهی وجودی ما، عدالت است… واقعاً باید با ویژهخواران و فساد مبارزه کنیم.» [29/3/1385]
«توحید، کرامت انسان و عدالت اجتماعی…سه رکن اصلی است. ما باید همهی عقبماندگیهای خود را در این سه رکن، عقبماندگی بدانیم.» [22/7/1382]
بخشی از تقصیر این عقبماندگیها به گردن ماست و باید از تقصیر خود به ساحت الهی توبه کنیم.
«ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد.» [6/8/1383]
بیانات خیلی زیاد است و همه هم تکلیفآور است. برخی عدالتخواهی روی زمین متهم به تندروی میکردند و اما «عدالت، تندروى نیست؛ حقگرایى است.» [۱۳۸۴/۰۵/۱۲] و «این پرچم آرمانخواهی و مطالبهگری را زمین نگذارید» [28/2/1399]
همچنین است، دربارۀ فساد و تبعیض:
«باز هم تکرار مىکنیم: مبارزه با فساد، یک جهاد واقعى و البته کار بسیار دشوارى است. اگر این جهاد بزرگ بخواهد موفّق شود و پیش برود…هیچکس نمىتواند نسبت به این کار بزرگ، که براى سرنوشت کشور و ملت و نظام اسلامى تعیینکننده است، خود را کنار بکشد و شانه از این کار خالى کند. همه باید در این زمینه فعال باشند. (3 بهمن 1380. سخنرانی در جمع کارگزاران حج)
«وجود فساد تعجبآور نیست؛ مبارزهنکردن با فساد تعجبآور است.» [6/8/1384]
اینها دو نمونه از بیانات مکرر در مکرر رهبری حکیم دربارۀ ضرورت مبارزه با فساد است. همچنین دربارۀ تبعیض فقط دو نمونه را یادآور میشوم:
«به دستاندرکاران این مهم تأکید کنید که بجای پرداختن به ریشهها و امالفسادها به سراغ ضعفا و خطاهای کوچک نروند و نقاط اصلی را رها نکنند. (فرمان 8 ماده ای)
«یکی از ظلمهای بزرگ، تبعیض است؛ چه تبعیض در اجرای احکام، چه تبعیض در اجرای مقررات. اینها به هیچوجه برای امیرالمؤمنین قابل قبول نیست.» [3/6/1381]
خب فساد چیز پنهانی نبست، تبعیض به زیان مردم عادی بهویژه بومیهای لواسان و به سود زراندوزان و افرادی که از امکانات قدرت و پول و ثروت برخوردار هستند، هم پنهان نبود. پس سکوت را جایز نمیدانستم. از نظر حقیر راه مشخص است، رصد میدانی هم نشان داد که راه همین است، و تسامح در این زمینه بسیار خطرناک است، زیرا فساد و تبعیض و بیعدالتی پدیدههای خطرناکی هستند. پس بیتفاوت جایز نیست.
خطبۀ آخر
اما این خطبۀ آخر حقیر است و بنده ناراحت نیستم، ـ این را از صمیم قلب عرض میکنم: زیرا
اولاً بار مسئولیت امامت جمعه از دوش حقیر برداشته شد، تا کسی در این کسوت نباشد، نمیداند که چه بار سنگینی است.
ثانیاً تجربیات گرانبهایی کسب کردم، از نگاه بسیط به عدالت و فساد به نگاه عمیق رسیدم که شاید بتوان برپایهای برای راهحلهایی عینی مشکلات اصلی کشور باشد. و این نعمت بسیار بزرگی است که از نزدیک با مردم و مشکلات کوچک و بزرگ آنها آشنا شدم و بدون حاجت و وابسته مسائل مدیریت کشور را لمس کردم، و درد اصلی را شناختم، و از اینها رسیدم به اینکه عدالت تنها با مشارکت مردم بسط پیدا میکند و حقیقت عدالت، توزیع قدرت است. یعنی لازم است مردم بهمعنای واقعی کلمه در همۀ عرصهها حضور فعال داشته باشند.
ثالثاً دوستان بسیار خوبی از اقشار مختلف مردم پیدا کردم، بهویژه از جوانان دانشجو و روحانیت فاضل و بعینه دیدم چه قدرتی در این جمعیت جوان خوابیده است.
رابعاً اصلاً تصور نمیکردم که تغییر و برداشتن حقیر اینهمه عکسالعمل در میان اقشار مختلف داشته باشد، هم در فضای مجازی، هم حضوری و در گفتوگویهای حضوری و تلفنی. جداً عجیب بود، نگاه مردم برایم جالب بود، در این پدیده مشارکت مردم خود را نشان داد و این باعث امیدواری و خوشحالی حقیر شد. این نشان داد که انقلاب اسلامی زنده و پیشرونده و پیشبرنده است و بهویژه در نگاه جوانان محافظهکاری و مصلحتاندیشی جایی ندارد و این پیام بسیار خوبی است البته باید مراقب باشیم آن را با مسائل حاشیهای آلوده نکنیم. الحمدلله از این نعمتهای بزرگ.
نماز جمعه از نظر حقیر یعنی این. شأن اصلی امام جمعه تبیین مسائل اساسی، امر به معروف و نهی از منکر است و چه چیزی اساسیتر عدالتخواهی و مبارزه فساد و تبعیض، که با آنها توحید در جامعه تحقق مییاید و کرامت انسانی نمود عینی پیدا میکند.
آنهم نه بهصورت کلی که به هیچکس برخورد نکند، بلکه دقیق و بهقول معروف مصداقی. اگر بنده به عنوان امام جمعه از عدالت سخن گفتم و همه ازمن تعریف کردند، بدانم دارم حرف مفت میزنم، بقول آن عزیز دارم وراجی میکنم.
خب بنده هفت سال در این منطقه خدمت نماز جمعه و نمازگزاران عزیز بودم و به قاعده «آمدی، میروی». به تشخیص شورای سیاستگذاری ائمه جمعه قرار شد فرد دیگری امامت جمعه را بر عهده بگیرد. حتما فرد بعدی از حقیر بهتر است و تشکر میکنم که بار را از دوش بنده برداشتند. تشخیص شورای سیاستگذاری بود و به تصمیم آنها احترام میگذارم.
برادران و خواهران عزیز! این قاعده دنیاست که همه چیز آن موقتی است. خود دنیا موقتی است و مسئولیتها هم موقتی است و هر روز که آمدیم باید بدانیم که پشت سر آن رفتن است.
بنده تلاش کردم وظیفهام را انجام بدهم، نمیدانم چقدر موفق بودم، میدانم اگر خوبی بوده از خدای سبحان است و همۀ نقصها هم به بنده برمیگردد. از خدای تعالی بابت کمکاری ها و تقصیرها و قصور ها عذر میخواهم و از شما بزرگواران هم حلالیت می طلبم. از شما مردم خوب و خونگرم لواسان و نمازگزاران محترم، همکاران خودم در ستاد نماز جمعه و دفتر امام جمعه، از روحانیت و فرهیختگان که به حقیر بدون منت یاری رساندند، از رسانهها، از جوانان دانشجو و حوزوی، از اساتید حوزه و دانشگاه، از فعالان فضای مجازی، عدالتخواهان انقلابی و دوستداشتنی و دغدغهمند، از مسئولان دلسوزی که همراهی کردند، از مردم و شورای سیاستگذاری ائمۀ جمعه که به حقیر اطمینان کرد و این مسئولیت را بر دوشم نهاد و این مدت نقصها و ضعفهای حقیر تحمل کرد، تشکر میکنم. بنده را حلال کنید و بنده در دلم از هیچ کس گله و ناراحتی ندارم، دنیا محل گذر است.
خدایا کمبودها و نقصها، کاستیها قصورها و تقصیرها را به کرم و لطف خودت جبران و بدیهای ما را به خوبی تبدیل فرما
خدایا حقیر از پیشگاه قدس و ربوبی تو عذر تقصیر دارم و استغفار میکنم، از کمکاریها، از آنجایی که باید برای تو کار میکردم و نفسم در کار دخیل بود و از همۀ اشکالات و خطاها و گناهان.
خدایا ما را انقلابی که مورد رضای خودت است، قرار بده و از آفت محافظهکاری و مصلحتاندیشیهای خیالپردازنه برحذر دارد
خدایا اختلاف مردم ما را به الفت و دوستی بدل بفرما تا همگی در محیطی برادران با هم سخن بگوییم و نقد کنیم و پرسش و پاسخ داشته باشیم
خدایا رهبر حکیم و الهی ما را در کنف حمایت ولی و حجتت محفوظ بدار و همگی ما را یار و یاور رهبر حکیم قرار بدهد و انقلاب ما را به انقلاب مهدوی متصل بفرما و همگی ما را در ظهورشان از سربازان رکابش قرار بده. و آخر دعونا ان الحمدلله رب العالمین