داستان ابن عباس به اینجا ختم نمیشود، در برخى منابع آمده است که وی به خدمت حضرت سید الشهداء سلام الله علیه آمد و از امام علیه السلام پیشنهاد بیعت و سازش با یزید را داد. امام در پاسخ وی فرمودند:
«هَیْهاتَ هَیْهاتَ یَا ابْنَ عَبّاسِ إِنَّ الْقَوْمَ لَنْ یَتْرُکوُنی وَ إِنَّهُمْ یَطْلُبُونَنِی اَیْنَ کُنْتُ» پاسخ علیه السلام امام حکایت از شدت ناراحتی ایشان از پیشنهاد وی داد: «دور است، وه چه دور است ای پسر عباس! این گروه [یزیدیان] مرا رها نخواهند کرد و هرجا باشم مرا مییابند» «حَتّى أُبایِعَهُمْ کُرْهاً وَ یَقْتُلُونی» تا مرا به بیعت اجبار کنند و بکشند» یعنی فقط بیعت نیست، آنان اول مرا به بیعت ذلیلانه میکشند و آنگاه وقتی تسلیم آنان شدم، با ذلت خواهند کشت. این پیامی است به ابن عباس و همۀ پیروان حق که نفسانیت آنان را به زمین چسبانده است که فقط ذلت بیعت و سازش نیست، بلکه پشت سر آن کشتهشدن با ذلت و خواری است.
«وَ اللّهِ إِنَّهُمْ لَیَعْتَدُونَ عَلىَّ کَما اعْتَدَتِ الْیَهُودُ فی یَوْمِ السَّبْتِ» امام علیه السلام به جریان پیمانشکنی یهودیان در روز شنبه و ممنوعیت ماهیگیری در آن روز اشاره میکنند و کار یزدیان و خود را با یهودیان و پیمان الهی روز شنبه مقایسه میکنند: «سوگند به خدا! همانگونه که یهودیان در روز شنبه پیمان خدا را شکستند، [و احکام الهی ستم کردند] و به حق من تجاوز میکنند [و حرمت مرا میشکشتند و هر پیمانی را هم میشکنند]
«وَ اِنّی ماض فی أَمْرِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) حَیْثُ اَمَرَنی» تا اینجا به جنبۀ سلبی قیام خود اشاره میفرمایند و در این فراز به جنبۀ ایجابی قیام خود توجه میدهند که من مأموریت الهی دارم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آن مأمور فرموده است: «من به همان راهى خواهم رفت که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم مرا بدان مأمور ساخته است.» این مأموریت همان است که از آن به قیام لله جمعی یاد میکنیم که بارها امام علیه السلام به آن تأکید کردند که برای مقابله با انحراف عظیمی که با خلافت یزید در جهان اسلام ایجاد شده که بنیاد اسلام را از بیخ خواهد کَند، چاره راه قیام لله است: یا مردم با آن همراه میشوند و یزید سرنگون میشود یا با شهادت خود و اسارت خاندان نبوت، مردم از جهالت و نادانی و سرگردانی گمراهی بیدار میشوند. آری خواص اهل حق چون ابن عباس گوشۀ عافیت را برگزیند و امام علیه السلام شهادت را برگزیند و شد آنچه شد.
پایان کلام امام علیه السلام حکایت از ناراحتی شدید ایشان از پیشنهاد ناعقلانۀ ابن عباس داشت که در پوشش عقل پوشانده شده است: «وَ «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» [معالى السبطین، ج ۱، ص ۲۴۶؛ به نقل از عاشورا، ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها؛ ص: ۳۴۶ ـ ۳۴۷] آیۀ استرجاع را میخوانند که در مصیبتها خوانده میشود، یعنی پیشنهاد تو مصیبتی بزرگ است.