چون نگاه ابن عباس به عنوان یک شیعۀ دانشمند و اهل خبره و سیاست در تقابل با دیدگاه حضرت سالار شهیدان در تحلیل قیام لله و قیام للنفس مهم است، باید سخنان وی بیشتر تأمل کنیم. استاد شهید مطهری در تحلیل سخنان ابن عباس میگویند:
«منطق منفعتپرستى یک منطق است و منطق حقپرستى و اصلاح منطق دیگرى است. عقلاى قوم مانع ابى عبداللَّه مىشدند از حرکت، و نصایح آنها همه بر محور مصلحت شخصى حسین علیه السلام و زندگى دنیوى او و سلامت تن و حفظ فرزندان دور مىزد. مىگویند: جامعترین بیانها همان است که ابن عباس گفت. اگر جاى تعجب باشد، باید از منطق ابن عباس تعجب کرد. چیزى که در این منطق ابن عباس یافت نمىشود، فکر اسلام و منطق ایثار و گذشت است و آنچه در منطق حسین علیه السلام هرگز دیده نمىشود منافع و مصالح شخص خودش است.» [مجموعۀ آثار استاد شهید مطهری؛ ج: ۱۷؛ ص: ۴۴۴ ـ ۴۴۵] ایشان در ادامه میگویند:
«منطق ابن عباس منطق سیاست و بازى سیاسى بود، منطق عقل و دُها و رعایت مصالح نفس خود بود. او با منطق عقلى، صحیح مىگفت که… «انى اتخوف علیک فى هذا الوجه الهلاک، ان اهل العراق قوم غدر» «پس تو هم با آنها سیاستبازى و غدر کن» «اقم بهذا البلد فانّک سیّد اهل الحجاز، فان کان اهل العراق یریدونک کما زعموا فلینفوا عدوّهم» «خودشان بروند دم چک، اگر کشته شدند که به جهنم، اگر غالب شدند و مهیّا شدند تو برو. درست این منطق، منطق سیاسیّون نفعى است نه منطق شهدا» «ثم اقدم علیهم، فان ابیت الا ان تخرج فسر الى الیمن فان لها حصوناً و شعاباً، و لأبیک بها شیعه» معناى کلام ابن عباس این است که اگر اهل عراق حاکمشان را بیرون نکردند و اهل جهاد نبودند تو هم آنها را رها کن. این منطق منطق معامله است. منطق امام نه منطق غدر و کید بود و نه منطق معامله و همکارى انتفاعى، صرفاً منطق ایثار و عقیده و شهادت در راه عقیده بود. بشر یا منطق مکر دارد مثل اغلب سیاسیون دنیا، یا منطق معامله دارد مثل احزاب سیاسى امروز، یا منطق فدا و عقیده دارد مثل نوادر خلقت از قبیل امام حسین علیه السلام.
«فَقالَ لَهُ الْحُسَیْنُ: یَا ابْنَ عَمِّ انّى اعْلَمُ انَّکَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ» «براى شخص من و مصالح شخص من» «وَلکِنِّى قَدْ أزْمَعْتُ وَأجْمَعْتُ عَلَى الْمَسیرِ». مقصود حضرت این نیست که گفتار وی از روى حسن نیت است ولى من این مقدمات و نتایج را قبول ندارم، بلکه مقصود این است که این مقدمات و نتایج براى کسى که بخواهد از این راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد درست است ولى راه من این راه نیست و منطق من منطق درد عقیدهداشتن و درد خیرخواهىداشتن است، درد طبیبى است که از غم مریضها رنج مىبرد.» [همان؛ ص: ۵۱۶ ـ ۵۱۷]
استاد شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه بخوبی دو منطق قیام لله و قیام للنفس را تبیین کردند، قیام لله فقط حقطلب است، اما قیام للنفس یا فریبکار است، یا اهل معامله و معاوضه و بدهبستان. و چقدر بین این دو منطق فرق است؟
