امام حسین سلام الله علیه در پاسخ به نامههای بیشمار کوفیان، مسلم بن عقیل را به کوفه گسیل کردند و به همراه ایشان نامهای به مردم کوفه نگاشتند. در یادداشت پیشین، بخش نخست نامۀ امام را خواندیم و اکنون بخش دوم آن را مطالعه کنیم که معیار کلی برای امام و حاکم اسلامی بیان فرمودند:
«فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّهِ وَ السَّلَامُ.» [الارشاد؛ ج: ۲؛ ص: ۳۹] «به جان خودم سوگند! امام نیست، مگر کسی که به کتاب خدا حکم کند و بر پایۀ آن حکومت نماید، قسط و عدل را برپا دارد، به دین حق رفتار کند، و خود را وقف خدا کند.»
امام علیه السلام در بخش اخیر نامه به مردم کوفه نکتۀ مهمی را گوشزد میفرماید که پایه و مبنای حکومت دینی است و آن شرایط حاکم اسلامی است. و این بیان معیار کلی در شناخت حکومت اسلامی و حاکم و امام مسلمانان است.
امام علیه السلام برای امام در امت و جامعۀ اسلامی چهار ویژگی بیان میفرماید:
1. برپایۀ کتاب خدا حکومت کند. یعنی پایۀ حکومت و کارگزاری وی، کتاب خدا باشد.
2. براساس داد و قسط رفتار کند و عدالت اجتماعی را در کشور و جامعۀ اسلامی بگستراند. یعنی محور حکومت وی عدالت باشد.
3. به دین حق رفتار کند و پیرو واقعی شریعت اسلامی باشد و نظام و جامعه را براساس دستورات دین حق اداره نماید.
4. خود را وقف خدا کند، نه اینکه حکومت برای وی نوعی فرصت و طعمه باشد، بلکه فقط خدا را در نظر بگیرد و توحید را بر جامعه حاکم کند. به تعبیر دیگر خود را از هواهای نفسانی خالی کند و فقط رضا و خشنودی خدا را بجوید.
بنابراین امام جامعۀ اسلامی شرایط سختی دارد، و هرکس نمیتواند عهدهدار آن گردد، باید کتاب خدا را در جامعۀ اسلامی مبنای جامعه قرار دهد، و دین خدا را اقامه کند، قانون الهی و حق و عدالت اجتماعی را پایۀ حکومت خود قرار دهد و جامعه را به سمت حق و عدل سوق دهد و هدف او جز اقامۀ حق و عدل و تحقق اهداف اسلامی نباشد. از نظر شخصی، خداجو باشد، و تقوا و صیانت از نفس داشته باشد تا از راه مستقیم الهی بیرون نرود و اسیر وسوسههای نفس و شیطان و فریب دنیا و فتنهگرییها دنیا و مقام و ثروت نشود. بنابراین اهل فسق، فساد، خیانت، فریبکاری نباشد، پس باطلگرایان، ستمگران و مفسدان و کسانی که از خدا و معنویت اسلامی دور هستند، تطمیعشدگان، تهدیدشدگان، تحمیقشدگان حق ندارند در جامعۀ اسلامی حاکمیت یایند.
اینها نه تنها معیار امام جامعه است، بلکه کارگزاران نظام اسلامی نیز باید این معیارها را داشته باشند، دراینصورت است که دولت اسلامی و جامعۀ اسلامی تحقق پیدا میکند.