نامۀ امام علیه السلام به مردم بصره را میخوانیم و تاکنون سه بند از آن را ملاحظه فرمودید و در این یادداشت بند چهارم نامه تبیین میشود:
بند چهارم: «و َقَد بَعَثتُ رسولی إلَیکُم بِهذا الکِتابِ، وَ أنَا أدْعُوکُم إِلى کِتابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله، فإنَّ السُّنَّه قَد أُمیْتَت، وإنَّ البِدعَهَ قَد أُحیِیتْ، وَإنْ تَسمَعوا قَولی، وَ تُطیعوا أَمری، أَهدِکُم سبیلَ الرَّشادِ، و السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اللَّهِ.» امام علیه السلام در این بند فلسفۀ قیام خود را تبیین میکنند: «و من فرستادۀ خود را با این نامه به سوی شما فرستادهام تا شما به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا خوانم، زیرا بهیقین سنت مرده و بدعت زنده شده است. پس اگر گفتارم را به گوش بگیرید و فرمان مرا اطاعت کنید، شما را به راه رشد هدایت میکنم. و درود بر شما و رحمت خدا بر شما باد!»
امام بهطور خلاصه فلسفۀ فلسفۀ قیام لله را تبیین میکنند: احیاء کتاب خدا و سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم. و این حکمت و فلسفۀ هر قیامی است که لله انجام میشود. بهویژه در زمانی که دو خطای فاحش رخ داده و امت اسلامی با دو خطر مهلک مواجه است: اول سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مرده است، و دوم بدعت زنده شده است.
در حقیقت، غصب خلافت فقط جابجایی حکومت و کودتای سیاسی نبوده بلکه بازگشت جاهلیت و رسوخ آن به درون جامعۀ اسلامی بوده است، تا جایی که وقتی حکومت به یزید میرسد، دیگر باید کار اسلام را تمامشده دانست. به این دلیل است که امام علیه السلام، آنان را فرامیخواند تا به یاری ایشان بیایند و کتاب خدا و سنت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم را زنده کنند. این کار اگر با برقرار حکومت شد، راه هموارتر خواهد بود، اما اگر نشد، قیام لله بر جای خود پابرجاست، حتی اگر کار به شهادت منجر شود. به این دلیل است که امام علیه السلام در پایان نامه میفرمایند: اگر سخنان مرا گوش بگیرید و به آن ترتیب اثر بدهید و از فرمان من اطاعت کنند، من شما را به راست رشد هدایت میکنم و از راهی که منجر به سقوط و تباهی است نجات میدهم. و این فلسفۀ قیام لله جمعی است که امت موظف است که راه رشد را با رهبری و شنوایی امام و اطاعت از وی بپیماید تا کتاب و سنت احیاء شود، وگرنه نتیجۀ قیام للنفس، مرگ سنت و زندهشدن بدعتها و بیدینیها به نام دین است.