امام حسین سلام الله علیه در روز بیست و هشتم رجب از مدینه با کاروانی از خاندان و شیعیان خود خارج شدند، و شب سوم شعبان به مکه وارد گردیدند و به محض ورود به مکه آیۀ «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیل» [قصص: ۲۲] را قرائت کردند که باز در وصف حضرت موسی سلام الله علیه است.
با ورود امام علیه السلام به مکه، موجی از شادمانی در میان خاندان نبوت و مردمی که در مکه بودند، پیدا شد. اگرچه موجب ناخشنودی ابنزیبر گردید که به دنبال به دستگرفتن شهر مکه بود و میدانست که با وجود امام علیه السلام هیچ فروغی ندارد و یقیناً مردم حجاز با او بیعت نخواهند کرد. اما امام حسین علیه السلام بیاعتناء به این مسأله به زیارت خانۀ خدا میشتافت و به طواف و نماز میپرداخت. [الارشاد؛ ج: ۲؛ ص: ۳۵ ـ ۳۶]
قبلاً هم بیان کردیم که مقصد نهایی امام علیه السلام مکه نبود، بلکه مکه توقفگاهی برای گرفتن توشۀ معنوی و همچنین زمینهسازی برای مهیاکردن زمینههای قیام و روشنگری اهداف قیام بود. به این دلیل توقف چندماه در مکه در قیام لله نقش مهمی ایفاء میکند.به تعبیر دیگر مکه هر دو بُعد قیام لله ـ یعنی قیام فردی و قیام جمعی ـ جلوهگر شد.
اما نکتهای باید به آن توجه شود، اینکه متمسک امام علیه السلام به آیات قرآن و تطبیق حال خود با آیات آن درس دیگری برای ماست. ما باید همواره خود را با قرآن و حال اولیاء الهی تطبیق دهیم، همچنین از خدا برای هدایت کمک بخواهیم. بنابراین باید مقصد و هدف را شناخت و در آن مسیر حرکت کرد و با تمسک به خدای تعالی به خود ترس راه نداد و تنها از خدا هدایت خواست تا هم هدف را گم نکنیم و هم در مسیر گم و خسته نشویم و استقامت خود را از دست بدهیم .
در حقیقت امام علیه السلام با تمسک به دو آیۀ مرتبط به حضرت موسی سلام الله علیه از وضعیت و هدف و انتخاب خود پرده برداشتند. «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» [قصص: ۲۱] «موسی علیه السلام ترسان و نگران از شهر خارج شد، و گفت: پروردگارا مرا از گروه ستمگران نجات بخش» «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ» [قصص: ۲۲] «چون به مدین روآورد، گفت: امید است که پروردگارم مرا راه راست هدایت کند.» امام حسین سلام الله علیه با تمسک به این دو آیه از دو جنبۀ سلبی و ایجابی قیام خود پرده برداشتند. ایشان خود را گرفتار دستگاه ستمکار و فرعونی بنیامیه میدیدند و هرگز حاضر به بیعت با یزید نبودند، بنابراین مدینه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و باید از آن خارج میشدند. از سوی دیگر هدف خود را میشناختند که برای اقامۀ حق باید قیام کرد، و همۀ امیدشان به خدای پروردگار عالم بود که ایشان را در مسیر رسیدن به مقصد ـ یعنی «سواء السبیل» «راه درست رسیدن به مقصد» ـ هدایت کند. این تذکر به همۀ ماست که بجز تمسک به خدای تعالی و حرکت در هدف الهی و درخواست از خدای تعالی نه نجاتی برای ماست و نه راه رسیدن به مقصد را پیدا نخواهیم کرد.