در ملاقات ام سلمه رضی الله عنها با حضرت سیدالشهداء علیه السلام، امام از شهادت و جزئیات خبر دادند و به دلیل صلاحیتی که مادر مومنان در شهود حقایق داشت، گوشهای از جریان عاشورا را به وی نشان دادند. اما ادامه مهم است که فرمودند:
«یا أُمَّاهُ قَدْ شاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرانی مَقْتُولاً مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْواناً» «ای مادرم! خدا میخواهد مرا در مبارزه با ستم و تجاوزگری کشته و سر از تنجدا ببیند.» یعنی ارادۀ الهی بر آن تعلق گرفته که من برای دفاع از حق و دین خدا و مبارزه با ستم و تجاوزگری کشته شوم و من هم با اراده و اختیار خود، راهی را که خدا برای تحقق دین خدا برگزیده است، انتخاب میکنم. اما این تمام سخن نیست، بلکه در این قیام لله، خاندان من نیز همراه من هستند:
«وَ قَدْ شاءَ أَنْ یَرى حَرَمی وَ رَهْطی وَ نِسائِی مُشَرَّدینَ» «خدا میخواهد که حرم و خویشان و زنان مرا [اسیر] و راندهشده [در بیابانها و شهرها] ببیند.» آنها نیز برای یاری دین خدا من وظیفۀ سنگینی دانرد و همراه من هستند «وَ أَطْفالی مَذْبُوحینَ مَظْلُومینَ مَأْسُورینَ مُقَیَّدینَ، وَ هُمْ یَسْتَغیثُونَ فَلا یَجِدُونَ ناصِراً وَ لا مُعیناً» «و خدا میخواد کودکانم را سربریده، اسیرشده، دربندشده ببیند در حالى که فریادرسى میخواهند، اما یار و یاورى نمى یابند». [بحارالانوار؛ ج: ۴۴؛ ص: ۳۳۱ ـ ۳۳۲]
اما در روایت دیگری آمده است که وقتی امام حسین سلام الله علیه خواستند به سمت عراق بروند، ام سلمه به ایشان عرض کردند: «لَا تَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: یُقْتَلُ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ وَ عِنْدِی تُرْبَهٌ دَفَعَهَا إِلَیَّ فِی قَارُورَهٍ» «به سوی عراق مروید که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: حسین در سرزمین عراق کشته میشود و نزد من تربتی است که ایشان در ظرفی به من دادهاند.» امام علیه السلام در پاسخ او فرمودند: «وَ اللَّهِ إِنِّی مَقْتُولٌ کَذَلِکِ وَ إِنْ لَمْ أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ یَقْتُلُونَنِی أَیْضاً» و سوگند به خدا! من همانگونه که جدم فرموده است کشته میشوم و اگر عراق هم نروم، باز کشته میشوم. [الخرائج و الجرائح؛ ج: ۱؛ ص: ۲۵۳] و ادامه داند که اگر دوست داشته باشی محل شهادت خود و اصحاب خود را نشان دهم و چنین کردند و تربتی را برگرفته و در ظرفی دیگر نهادند و به وی دادند و فرمودند:
«فَإِذَا فَاضَتَا دَماً فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قُتِلْتُ» «هرگاه خون در ان دو ظرف جوشید، بدان که من کشته شدهام» و ام سلمه میگوید: روز عاشورا پس از ظهر به دو ظرف نگاه کردم، ناگاه در آن دو خون جوشید، پس فریاد کشیدم و در آن روز هیچ سنگ و گِلی جا به جا نمیشد، مگر اینکه زیر آن خون تازه ریخته شده بود.» [همان؛ ص: ۲۵۴]