قیام لله هزینه دارد و باید برای آن آمادۀ هرگونه فداکاری بود، به این دلیل نباید دلبستۀ دنیا بود. یکی از سخنان امام حسین سلام الله علیه که نشان میدهد که قیام لله هزینهدارد، مذاکرهای است که محمد بن حنفیه با ایشان دارد. شبِ صبحی که امام بنا داشتند از مدینه خارج شوند و به مکه کوچ کنند، ابن حنفیه خدمت امام علیه السلام میرسد و عرض میکند که به کوفه نروید که مردم آن فریبکار هستند و شما بهتر میدانید که کاری که آنان با پدر و برادرتان کردهاند و من میترسم که با شما هم چنین کنند. در همان مکه بمانید که شما در آن عزیزترین فرد خواهید بود. [اللهوف، ص: ۶۳ ـ۶۴]
سیدالشهداء سلام الله علیه میفرمایند: میترسم که در حرم بمانم و ماموران یزید مرا در حرم به شهادت برسانند و حرمت خانۀ خدا شکسته شود. ابن حنفیه عرض میکند که پس به یمن یا برخی از نواحی دیگر بروید، تا نتوانند بر شما دست پیدا کنند. امام علیه السلام فرمودند، اندیشه میکند. معلوم میشود که وضعیت به گونهای بود که اهل نظر میدانستند که این سفر پایان خوشی ندارد.
صبح که کاروان آمادۀ حرکت میدهد، وی به نزد امام علیه السلام میرسد و زمام شتر حضرت را میگیرد و میگویید: برادر جان! مگر قول ندادی که اندیشه کنی؟ فرمود: بله! گفت: پس چرا این شتاب برای بیرونرفتن از مدینه؟ فرمود: پس از اینکه از تو جدا شدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به نزد من آمد و فرمودند: «یَا حُسَیْنُ! اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً» «از مدینه خارج شد و قیام خود را آغاز کن که خدا تو را میخواهد کشته ببیند. ابن حنفیه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» پس چرا این زنان را با خودت میبری و تو با این حال قیام میکنی؟ فرمودند: «پیامبر خد به من فرمودند: قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ مَضَى» [همان؛ ص: ۶۵] خدا میخواهند آنان را اسیر ببیند و با او خداحافظی فرمود و رفت.»
امام حسین سلام الله علیه برای این مأموریت بزرگ باید نه تنها خودش، بلکه خاندانشان را به همراه میبرد، زیرا حفظ امت اسلامی از انحرافی بزرگی که به آن دچار شده بود، نیاز به حرکتی بزرگ داشت.
