شمهای از زیارت امین الله (4)
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ
ما به امیرالمومنین سلام الله علیه نیاز داریم و این نیاز هم دائمی است و بر ما لازم است، به عنوان یک واجب سلوکی که هر روز به امیرالمومنین علیه السلام توجه کنیم و تجدید بیعت نمایید و یکی از بهترین راههای توجه و توسل که هم زیارت است و هم دعای پرمحتوا، زیارت امین الله است که هر روز آن را بخوانیم. امین الله زیارتی جامع است، بزرگان اهل معرفت تأکید کردهاند به خواندن روزانۀ این زیارت، بنده خودم از حضرت آیت الله جوادی آملی شنیدم و مرحوم آیت الله کشمیری هم تأکید و سفارش داشتند که هر روز صبح با این زیارت با امیرالمومنین تجدید عهد کنیم. وقتی اینگونه بودیم، آرامآرام راه را برای ما باز میکنند و به ما توجه میکنند و پیوند ولایی که لازمۀ راه ماست با امیرالمومنین سلام الله علیه باز میشود.
توجه داشته باشیم، باید آرامآرام پیوند حاصل شود، اصلاح درون مثل قرص نیست که بخوریم و خوب شویم، نیاز به کار و برنامه و استمرار دارد. اما وقتی مداومت کنیم و حواسمان هم جمع باشد، آنگاه احساس کسی را پیدا میکنیم که به محضر امیرالمومنین علیه السلام مشرف شدهایم و با ایشان در حال نجوا هستیم. یقین داریم، ایشان صدا و مناجات ما را میشنوند، الان از امام دور هستیم، اما دلمان را نزدیک کنیم، میبینیم که با قلبمان در محضر امام حاضر است و آنگاه احساس حضور میکنیم. این تجربه شده است و اهل معنی به ما خبر دادهاند. و این استعبادی ندارد که برای ما هم اتفاق بیافتد. توفیق الهی میخواهد. اول به خودمان بقبولانیم که ما در محضر امام هستیم، در مزار و حرم امام هستیم، بعد میبینیم که این احساس در ما ایجاد میشود که واقعاً کنار امام علیه السلام ایستادهایم و حضور امام را حس میکنیم.
اما حس و حال نیست، اول تخیل است، ما به خیال خود میآوریم، اما بمرور همان احساسی که امام سجاد سلام الله علیه در زیارت داشتند، شمهای از آن را به ما هم روزی میکنند، ان شاء الله و خودمان را در حرم امیرالمومنین سلام الله است و در محضر ایشان احساس میکنیم. و خطاب به ایشان عرض میکنیم. سِر تکرار این است، که این تخیل به احساس و حال درونی ما تبدیل شود تا زمانی که ملکۀ ما شود و تا گفتیم: «السلام علیک یا امین الله فی ارضه» خود را در محضر و حرم و حریم امام علیه السلام میبینیم. اگر دیدیم این حال به ما دست نمیدهد، ناامید نشویم و ادامه دهیم و از خود حضرت توفیق ادب بکنیم و دست ما را آخرش میگیرند. یک خانمی دربارۀ پدرشان یکی از وعاظ تهران میگفت: من در هنگام احتضار بالای سر ایشان بودم، دم آخر دست مرا محکم گرفت، نگاه کردم، اشاره کرد، مرا بلند کن بنشینم، بلند کردم: مودب گفت: السلام علیک یا امیرالمومنین» و جان به جانآفرین تقدیم کرد.
«السلام علیک یا امین الله فی ارضه» امام علیه السلام امانتدار خدا در روی زمین است. هرچه متعلق به خداست، او امانتدار آن است، معلوم است باید به جایی رسیده باشد که هیچ اشتباهی از او سر نزند، عصمت تام داشته باشد تا خلیفۀ تام خدا شود. قرآن میفرماید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه» [بقره: 30] خلافت به چیست؟ به تعلیم اسماء است: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» [بقره: 31] امام علیه السلام امین خدا در اسماء الهی و اسرار الهی است، و این بزرگترین امانت است که در اختیار ایشان است و هرکس بخواهد به قرب خدا برسد، راهش امام علیه السلام است. به این دلیل است که در دین خدا و خلق خدا هم امانتدار الهی امام علیه السلام است. هرچه در دین است، اعم از معارف و احکام و اخلاق، در نزد امام علیه السلام است و باید از ایشان گرفت. اصولاً امام خود دین و دین مجسم است. معیار دین است. دین امانت خداست و امانتدار رسول خدا و امیرالمومنین و ائمۀ اطهار علیهم السلام هستند. خلق الله هم امانتهای خدا هستند، این امانت هم در اختیار و در دستان رسول خدا و امیرالمومنین و ائمۀ اطهار علیهم السلام هستند. هدایت خلق، سیروسلوک مردم به سوی خدا، حکومت و سیاست در میان بندگان خدا، همگی در دست آن بزرگواران است، چنانچه ادارۀ آسمانها و زمین و هرچه مخلوقات عالَم است، در دست آن بزرگواران است، فرشتگان که رسماٌ مسجود آن بزرگواران شدند، تکلیف بقیه مخلوقات هم روشن است.
اما اگر ما هم به دنبال آن بزرگواران حرکت کنیم، ما هم در حد خودمان امین الله فی ارضه و دینه و خلقه میشویم. شرطش آن است که ما ولیشناس شویم، لُب و مغز ولایت را خوب درک کنیم و بچشیم و شمهای از اسرار الهی و علم اسماء را دریابیم.
وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ
امیرالمومنین سلام الله علیه حجت خدا بر بندگانش است، اگر امیرالمومنین سلام الله علیه نبودند و خدا برای ما ایشان را به زمین نفرستاده بودند، ما خدا را نمیشناختیم و حتماً راه خود را گم میکردیم.
به این چند روایت توجه کنید:
«أَنَا قَسِیمُ النَّارِ وَ خَازِنُ الْجِنَانِ وَ صَاحِبُ الْحَوْضِ وَ صَاحِبُ الْأَعْرَافِ وَ لَیْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِمَامٌ إِلَّا وَ هُوَ عَارِفٌ بِأَهْلِ وَلَایَتِهِ وَ ذَلِکَ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد» [غرر الحکم: 118]
«من تفسیمکنندۀ دوزخ و نگهدارندۀ بهشت و صاحب حوض کوثر و صاحب اعراف هستم، و هیچیک از ما خاندان نبوت امام نیست، مگر اینکه به اهالی ولایت خود معرفت دارد و این سخن خدای تعالی است: «یقیناً تو بیمدهنده هستی و برای هر ملت و قومی هدایتکنندهای است.»
پس هدایت به واسطۀ امیرالمومنین سلام الله علیه است و به این دلیل او حجت خدا بر بندگانش است و حاکم برزخ است که بهشت و دوزخ در اختیار اوست.
در روایت دیگر وارد شده است:
«أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّهِ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الْعَذَابَ وَ الثَّوَابَ وَ هُوَ الْحَاکِمُ فِی الدُّنْیَا وَ یَوْمَ الْمَآبِ» [بحارالانوار: 7/194]
«امیرالمومنین سلام الله علیه تقسیمبندۀ دوزخ و بهشت است و او متولی و صاحب اختیار دوزخ و پاداش و حاکم در دنیا و روز بازگشت است.» این روایت صریحتر از روایت پیشین است و حاکمیت و ولایت حضرت در دنیا و برزخ و قیامت را نشان میدهد. و این همان معنای حجت خدا بر بندگانش است.
در روایت دیگر میفرماید:
«عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: «أَنَا قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه» [بحارالانوار: 7/337]
پس امیرالمومنین در دنیا و آخرت تقسیمبندۀ آتش و بهشت است. معنای حجت این است، امیرالمومنین علیه السلام است و راه از چاه واضح شده است و بر بندگان حجت است، اگر به راه انحراف بروند، حجت بر آنان تمام است، زیرا بهطور مطلق خدا را نشان داده است، و خدا با بندهاش احتجاج میکند که من که برای تو حجت گذاشتم و راه را واضح کردم. مردم با امیرالمومنین سلام الله علیه دو دسته میشوند، گروهی دلیل و حجت الهی را میگیرند و جلو میروند و رشد پیدا میکنند و گروهی علیهشان احتجاج میشود.