راه بی کناره
آیا اگر پای در راه اخلاق الهی گذاشتیم، راه را پایانی است؟ نه! این راه پایان ندارد، زیرا سیر در صفات بیکران الهی و سلوک در مسیر بینهایت خداوندی است، پس هرچه محبتمان بیشتر شود، جلوتر میرویم و بیشتر جذب میگردیم تا جایی که دل از همۀ اغیار میبریم و تنها به محبوب اتصال مییابیم و ظاهر و باطن و دل و جان و نهانمان به گرو او میرود: «اللّهم نوّر ظاهری بطاعتک، و باطنی بمحبتک، و قلبی بمعرفتک، و روحی بمشاهدتک، و سرّی باستقلال اتّصال حضرتک یا ذا الجلال و الإکرام» «بارخدایا ظاهرم را به فرمانبرداریات و باطنم را به محبتت و قلبم را به شناختت و روحم را به مشاهدهات و سر و نهانام را به پیوستگی تام به جنابت نورانی گردان، ای صاحب جلال و کرامت» [دعای منسوب به امیرمومنان سلام الله علیه؛ علامه عارف سید حیدر آملی؛ تفسیر المحیط الأعظم؛ 4/ 38]
چنین بندهای همۀ موجودات را آیه و نشانۀ الهی میبیند و سراپای هستیاش محبت صاحب آیتهاست، و همۀ زیباییها را مندک در زیبایی مطلق الهی میبیند، و همۀ توجهاش به زیبای مطلق است و رشتۀ محبت را از هرچه غیر دوست و جلوههای تام دوست بریده است. در این صورت نه تنها صفاتش صفات الهی میگردد و رفتار منطبق با دستورات او میشود، بلکه درک و فهمش نیز کاملاً خدایی میشود و هیچ چیزى را نمىبیند مگر اینکه خداى سبحان را پیش و همراه و پس از آن میبیند: «ما رأیتُ شیئاً اِلا و رأیتُ اللهَ قبلَه و بَعدَه وَ مَعَه» [مفتاح الفلاح؛ ص: 6] این دید الهی تام است: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم» «آفریدگار در جانشان بزرگ است، و غیر خداوند در نظرشان کوچک است» [نهج البلاغه؛ ص: 303]
اگر در کربلاء همراه حضرت زینب سلام الله علیه بودیم و چشم خدابین زینب کبری را داشتیم، چه میگفتیم در آن همه مصایبی که در حادثه بیمانند تاریخ اتفاق افتاد؛ رنج شهادت همه عزیزان، تحقیرها، توهینها و رنجهای بیپایان دوران اسارت را؛ در منطق خدابین حضرت زینب کبری همه چیز زیباست: «ما رأیتُ الاجَمیلاً» «جز زیبایی ندیدم.» [بحارالانوار؛ 45/115]
وقتی چنین است، و همه امور در محضر حق است و زیبا؛ تنها هدف ما نیز باید کسب خشنودی خداوند و تنها امیدمان رضایت او باشد و همۀ کارهایمان را هم تنها برای خدا انجام دهیم. [تفسیر المیزان، ج1، ص: 561 ـ563] و این اخلاقی است که باید در جامعه ترویج کرد. آری ما موظف هستیم که خود را به اخلاق الهی متصف کنیم، و به اندازه توانمان خود را به آن آراسته نماییم، و این راهی است که قران و عترت طاهره سلام الله علیهم اجمعین ما را به آن فراخوانده اند و اساس جامعه نمونه اسلامی است و حتماً ممکن و شدنی است منتها «شرط اول قدم آن است که مجنون باشی»