جامعه و اخلاق

اگر جامعه را به ساختمانی تشبیه کنیم که اسکلتی دارد و نمایی؛ قوانین و مقررات و نظامات اجتماعی اسکلت این ساختمان هستند و اخلاق و ادب نمای آن. بلکه بالاتر؛ اخلاق در جامعه همانند ملاط نرمی است که با آن خشت‌ها و آجرهای ساختمان اجتماع بشری به هم پیوند می‌خورند یا همانند الکترود نرمی است که آهن‌ها سخت و سرد را به هم جوش می‌دهد. پس اخلاق در اجتماع و جامعۀ بشری دو کارکرد دارد: نخست قوام پایه‌ها و نظم جامعه که همان قوانین و مقررات اجتماعی است، وابسته به آن است، یعنی قوانین و مقررات در سایۀ اخلاق قوام می‌یابند و پابرجا می‌شوند. دو؛ امنیت و آسایش جامعه از اخلاق حاصل می‌شود، جامعۀ بدون اخلاق جامعه‌ا‌ی خشک و بی‌روح است که حتی اگر پا بگیرد، قابل سکوت نیست، اما هیچ‌گاه جامعه بدون اخلاق پا نمی‌گیرد.

برخی از مردم به اخلاق اعتنایی ندارند، زندگی آنها یا در حد زندگی گیاهی است، که تغذیه، رشد و تولید مثلی داشته باشند، یا در حد زندگی حیوانی است که غضب و شهوت و هم و خیال بر آنها حکم‌فرماست. یا به دنبال خوب خوردن، خوب پوشیدن، خوب گشتن و خانۀ خوب هستند: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیا» «و چه نسل‌های را پیش از این‌ها نابود کردیم که لوازم زندگى و ظاهری فریباتر از اینها داشتند» [مریم: 74] یا به دنبال قدرت‌طلبی و برتری‌جویی و تمتع مصرفانه از جامعه و طبیعتند: «إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً»  «آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراه‏ترند» [فرقان: 44] یقیناً اینها از اخلاق دورند و قانون نیز برای آنها الزام‌آور نیست، مگر اینکه در جهت منافعشان باشد، یا بترسند که در صورت سرپیچی از آن مجازات شوند. چه بسیار زورمندان و زرسالاران که در این محدوده زندگی می‌گذرانند و شعارشان این است: «إِنْ هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیاً وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِین‏» «جز این زندگانى دنیاى ما چیزى نیست. مى‏میریم و زندگى مى‏کنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد» [مومنون: 37] اما در مقابل آن بسیاری از مردم نمی‌خواهند در محدودۀ قانون زندگی ‌کنند، بلکه تلاش دارند که اخلاق را در جامعه رواج دهند و پشتوانۀ قانون بنمایند.

به این دلیل است که هر اندیشه، فلسفه، دین و مکتبی بر اخلاق تاکید دارد و راه، روش، هدف و مبنای خود از اخلاق را بیان می‌کند. اما مبنای اخلاق در مکاتب مختلف متفاوت است، مکاتب و فلسفه‌های بشر بر عرف و قراردادهای اجتماعی تکیه دارند. ادیان الهی اخلاق را بر باورهای توحید و قیامت ـ ترس از جهنم و شوق بهشت ـ مبتنی کرده‌اند و قران که کتاب توحید ناب و هدایت خاص به خداوند تبارک و تعالی است، راهی منحصر بفرد دارد و آن دعوت مردم به اخلاق الهی است که آن بندگی خالصانه برای خدا و از روی شوق و محبت الهی است که رضایت دوست تنها معیار عمل اخلاقی است.

خرقه زهد و جام می گرچه نه درخور همند    این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو [حافظ]

 

اوقات شرعی