اخلاق الهی
راههای اخلاق متعدد است، اما بهترین راه بلکه تنها راه که ما را به سر منزل مقصود میرساند درآمدن به اخلاق خدایی است؛ یعنی خُلق و خوی ما خدایی شود: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّه» [بحارالانوار: 58/129] اما اخلاق الهی چیست؟ انسان موجودی است که ذاتاً در جستجوی کمال است، و کمال حقیقی آدمی تنها در سایۀ تزکیه امکان دارد، تزکیه یعنی پاک کردن جان آدمی و رشد دادن کمالات. جان آدمی همانند کشتزار است و در صورتی محصول انسانی در آن بار میآید که با اخلاق آبیاری شده باشد، به این دلیل است که ما نیازمند اخلاق هستیم.
انسان در درون خود دارای سجایا و ویژگیهایی است که برآمده از فطرت است، این سجایا با تلاش رشد مییابد و شکوفا میشود یا با غفلت پژمرده میگردد و رو به نابودی میگذارد، حالت نخست انسان را به صفات زیبا و فضائلی والا موصوف میکند و حالت دوم انسان را به صفات ناپسند و رذائل گرفتار مینماید. اخلاق راه رسیدن به فضائل و رهایی از رذائل را به انسان نشان میدهد، در حقیقت اخلاق تلاشی مجددانه است تا انسان از حدود حیوانی بیرون آید و به حدود انسانی وارد شود و در محدودۀ انسانی بالا رود تا به کمال نهایی برسد که شایستۀ آن است.
اما اخلاق عنوانی عام است که اخلاق نظری چون علمی و فلسفی، و عملی چون دستورالعملهای اخلاقی علماء اخلاق را شامل شده، حتی در یک تقسیمبندی کلی اخلاق به اخلاق حسنه و اخلاق ناپسند تقسیم شده است. [جرجانی؛ التعریفات؛ ص: 135] بنابراین باید منظور خود را کاملاً روشن کنیم. اخلاق در قرآن و مکتب اسلام؛ معنایی منحصربفرد و ویژه دارد، که از آن به اخلاق الهی تعبیر میکنیم. خداوند را اسماء و صفات زیبا و جمیلی است: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» «و خداوند را نامهای نیکوست» [اعراف: 180] منظور از اسماء نیکو؛ اوصافی است که عین کمالند و هیچگونه نقصان و نیستیای در آنها راه ندارد. پس زیبایی واقعی تنها مخصوص خداوند متعال است. «لَکَ الْبَهْجَهُ وَ الْجَمَالُ» [بحارالانوار: 87/157] و با تأمل روشن میگردد که هرچه زیبایی و کمال است، محسوس باشد یا معقول؛ مادی باشد یا معنوی و روحانی برگرفته از کمال و زیبایی محبوب جهان خداوند متعال و وابسته به او است، انسان و کمالات و زیباییهای درونی انسانی نیز از این قاعده بیرون نیست.
پس باید تلاش کند که این زیباییها را که در وجود او نهاده شده است، رشد دهد و شکوفا کند و اتصاف به اخلاق الهی همین تلاش و مجاهدۀ است تا به مرتبۀ عبودیتِ کامل درآید و به صفات الهی موصوف گردد تا با چنگ زدن به ریسمان الهی مدارج را طی کند و از خواب غفلت بیدار شود و با طی مدارج و مقامات به مقام توحید ناب که همان مقام بندگی خالص است، نائل گردد. این در چه صورتی امکانپذیر است؟ در صورتی که انسان طریق محبت را طی کند و خداوند دوستدار او شود و او خداوند دوستدار: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه» [مائده: 54]