چرا اخلاق؟
چرا باید به اخلاق پرداخت؟ چه ضرورتی ما در وادار میکند، اخلاق را در جامعه جدی بگیریم؟ شاید این دو پرسش؛ پاسخهای بدیهی و روشنی داشته باشند. اما به دلیل اهمیتی که دارند، لازم است، با دقت مورد مداقه قرار گیرند. اما از این پرسش مهمتر آن است که چه دستهای از مردم باید بیشتر پایبند به اخلاق باشند؟
اخلاق شعبهای از حکمت عملی است. بنابراین مبتنی بر اندیشه و حکمتی است که از آن منشعب شده است، اگر از فلسفه و اندیشۀ مادی ارتزاق کند، در بهترین حالت؛ به حل نیازهای طبیعی انسان تنزل پیدا میکنند و اگر از حکمت و اندیشۀ الهی سیراب شوند، همۀ شوون وجودی انسان را تدبیر میکنند و سعادت ابدی انسان را در کنار تدبیر دنیا و زندگی دنیوی تأمین میکند. اگر منظور از اخلاق؛ اخلاقی باشد که در فرهنگ و تمدن غربی ـ به ویژه با ظهور عصر مدرن ـ رایج و جاری است، طبعاً نظری مادی و سویژکتیوته به آن خواهیم داشت که در مبنای این فرهنگ نفسانیت انسان است و اخلاق آن نیز نفسانی است که در بهترین حالت تدبیر امور انسان است در بهرهمندی بهتر او از طبیعت و به استخدام درآوردن انسانهای دیگر. به عبارت دیگر بهرهکشی انسانیتر از انسانها و تمتع از طبیعت با کمترین خسارت. اما اینها دلیل توجۀ ما به اخلاق نیست.
به نظر ما اخلاقی باید در جامعۀ اسلامی جریان داشته باشد که با پشتوانۀ توحید، جامعه را به سعادت ابدی رهنمون شود و در کنار آن نیازهای مادی انسانها را نیز به بهترین نحو اداره و تدبیر کند. این اخلاق براساس اندیشه و معارف اسلامی و باور قلبی به توحید ناب پایه گذاشته شده که اساس آن بر جلب رضایت الهی است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که بنا دارد جامعۀ اسلامی باشد، کشوری که باید کشور اسلامی و دولتی که باید دولت اسلامی باشد، چنین دولت، کشور و جامعهای بدون پشتوانۀ اخلاق دینی و الهی نمیتواند شکل گیرد و قوام یابد و گسترش پیدا کند، و این دلیل اصلی چرایی توجه به اخلاق است.
بنابراین بیشک اخلاق ضرورتی در زندگی ماست که در این زمان ضرورت آن دو چندان است. از همینجا روشن میشود که کارگزاران، سیاستمداران، دانشمندان حوزه و دانشگاه و بهطور خلاصه نخبگان علمی و سیاسی که مورد توجۀ مردم هستند، باید بیشتر از دیگران خود را به اخلاق اسلامی آراسته کنند.
نکتهای هم با جوانان و آن اینکه «جوانان ننشینند که گرد پیرى سر و روى آنان را سفید کند. (ما به پیرى رسیدهایم و به مصایب و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید مىتوانید کارى انجام دهید؛ تا نیرو و ارادۀ جوانى دارید مىتوانید هواهاى نفسانى، مشتهیات دنیایى، و خواستههاى حیوانى را از خود دور سازید. ولى اگر در جوانى به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیرى کار از کار گذشته است. تا جوانید فکرى کنید؛ نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملکوتى است و انگیزههاى فساد در آن ضعیف میباشد، لیکن هر چه سن بالا میرود ریشۀ گناه در قلب قویتر و محکمتر میگردد؛ تا جایی که کَندن آن از دل ممکن نیست.» [امام خمینی؛ جهاد اکبر؛ ص: 58 ـ 59]