
ضرورت 2 ؛ چرا معطل ماند؟ در شناخت ضروت تشکل منسجم اسلامی، بیانی از رهبر حکیم را تحلیل و تبیین میکردیم و رسیدیم به یکی از فرازهای مهم آن: «لیکن در ایجاد تشکیلات نباید خیلی معطل ماند.» این کلام، مشکل اصلی ما مومنان به اندیشۀ انقلاب اسلامی است که آنقدر در یجوز و لایجوز کارها ماندهایم که از اصل کار باز ماندهایم. چرا ما در کارهای خود آنچنانکه لازم است، موفق نیستیم؟ چرا برای مثال بهراحتی میتوانند فتیلۀ عدالتخواهی را پائین بکشند؟ چرا وقتی به خود و اطراف خود نگاه میکنیم، ملاحظه میکنیم که حضور مردم کمرنگتر شده و روز به روز کمرنگتر میشود؟ چرا انتخابات باشکوه دیروزی به انتخابات کمرمق امروزی مبدل شده است؟ چرا کانونهای ثروت و قدرت ـ ضدانقلابهای خطرناک و برانداز ـ توانستهاند درون نظام لانه کنند؟ دلیل آن یک کلام است: «این کارها فردی انجام نمیگیرد؛ این کاره تشکیلات و مدیریت تشکیلاتی لازم دارد.» [امام خامنهای؛ کارها باید تشکیلاتی باشد: 16] این معطلی به هر بهانهای خطرناک است و چهبسا ما در آینده معاقب و پیشیمان شویم. احتیاطات بیمورد، قلت وان قلتهای بنیانبرانداز، ترسها از عاقبت کارها ما را متأسفانه معطل گذاشته است و تشکیلات به این ضرورت، پیگیری نمیشود و معطل میماند. ما باید همت خود را بلند کنیم و خودمان را به آن عادت دهیم. امام عزیز ما همت بلندی داشت و مردمی که با او همراه شدند با همین ممت بلند همراهی کردند و بزرگترین رخداد جهان معاصر را رقم زدند، در حالی که هیچ تحلیلگری به آن فکر هم نمیکرد. به نظر حقیر، مهمترین دلیل این امر فرار از مسئولیت است. ما اگر معنای انقلاب اسلامی و محتوای آن را درست درک کنیم که بسیاری از ما درک درستی از آن نداریم، میفهمیم که این انقلاب بدون تشکیلات منسجم و اسلامی پیش نمیرود و به اهداف خود نمیرسد. به تعبیر دیگر نیاز به اقامۀ عمودهای انقلاب اسلامی یعنی ارزشهای آن است و این همت بلند ما را میطلبد و همت بلند و خواست، بدون احساس مسئولیت امکانپذیر نیست. نکتۀ مهم آن است که اگر کار مهم تشکیلات را مهمل و معطل بگذاریم، در میان نیروهای فعال و انقلابی، بیانگیزگی، ایجاد ناامیدی و احساس پوچی ایجاد میکنیم و در نهایت آنان نیز به نیروهای منفعل و در حاشیه تبدیل میشوند و این انفعال را یا با کنارهگیری و روزمرگی خود نشان میدهند یا با انتقادهای تند و تخطههای بیمبنا و حتی توهین و تحقیر دیگران. و هر دو نارواست و تقصیر هم چهبسا به گردن ما باشد که میتوانستیم و مسئولیت داشتیم و اما نخواستیم و انجام ندادیم و کار تشکیلات را معطل گذاشتیم. مگر نمیدانیم که اگر با نیت خدایی ـ یعنی فقط جلب خشنودی حق سبحانه ـ حرکت کنیم، و هدف ما یاری دین خدا باشد، خدا با ماست و به کار برکت میدهد و آن را پیش میبرد؟ حداقل تجربۀ انقلاب اسلامی پیش چشم ماست که امری که ناممکن و محال مینمود، در عالم وجودی تحقق یافت و جهان را تغییر داد و عالَمی نو بر پایۀ ولایت الهی را تحقق داد.