سید سعید لواسانی:

از مباحث پیشین مشخص شد، تربیت امر گسترده‌ای است، اما آیا ساختار آموزش و پرورش با نیازهای کشور و تربیت نیروهای آینده‌‌ساز کشور تا چه تناسب دارد؟ کشور ایران، کشوری پهناور یا اقلیم‌های متعدد و نیازهای متنوع است و آموزش و پرورش باید نیروهای متخصص برای آن را تربیت کند و تعلیم و آموزش آن مناسب با همین نیازها باشد. این مسأله در آموزش عالی هم مطرح است، اما بحث ما دربارۀ آموزش و پرورش است  و به آن بسنده می‌کنیم. به تعبیر دیگر، توانمندسازی که نظام آموزشی ما باید نسبت به آن اقدام کند، هم توجه به استعداد دانش‌آموزان است و هم نیازهای متنوع کشور. این نظام باید افرادی را تربیت کند که در آینده مشاغل مختلف را در دست بگیرند و به شغل خود علاقمند باشند، نه این‌که از سر ناچاری به آن تن داده باشند یا اگر استعدادی و نخبگی دارند، به فکر مهاجرت از کشور و رحل اقامت در کشور بیگانه باشند.

دانشگاه یکی از مسیرهای حرکتی دانش‌آموختگان آموزش و پرورش است. اما نباید همۀ مسیرها به آن ختم شود. چقدر کشور کارشناس و کارشناس ارشد و حتی دکترای بی‌کار دارد؟ و چه مشاغلی است که متقاضی ندارند؟ و از این رهگذر چقدر نارضایتی ایجاد می‌شود؟ حتی کسانی که به دانشگاه می‌روند، باید سنجیده شود که چه نیازی از کشور را برآورده خواهند کرد؟ استعدادیابی و نیازسنجی باید از مدرسه شروع شود و دانشگاه دیر است. بسیاری از عمرها در این جهت تلف می‌شود. در این راستا چه باید کرد؟ نظام پرورشی و آموزشی ایران، باید انعطاف‌پذیر شود. آیا این روش درست که در آموزش و پرورش سازمانی تحت عنوان سازمان تألیف کتب درسی است و یک استاندارد را برای همۀ دانش‌آموزان درنظر می‌گیرد؟ آیا نیاز دانش‌آموزان ما یکسان است که آموزش آنان یکسان باشد؟ اقلیم و اقوام متعدد و متنوع نیاز به تنوع آموزشی دارد، ضمن این‌که اصول تربیتی و آموزشی ثابت هستند، اما فروع آن باید از تنوع برخوردار باشد و یکی از اصول تحولی تربیت توجه به همین نکته است. اما واقعیت این است که سازمان آموزش و پرورش در مقابل هر تحولی ایستادگی  دارد و هرگونه تحول بنیادین را ناروا می‌دارد. این تازه بخشی از مشکل است که نظامات دولتی در مقابل تحول مقاومت دارد و بشدت انعطاف‌ناپذیر است، اما مشکل دیگر موانع بیرونی ـ اعم از  ساختارهای دولتی چون سازمان مدیریت و عوامل بیرون دولت ـ است. اما نیازهای متنوع کشور است و مناطق آن چیز دیگری را می‌طلبد، ما حتی شاید در یک استان نیازمند استانداردهای متنوع باشیم. ما مخالف استاندارد نیستیم، اما تنوع در استانداردها با توجه به نیازها و واقعیات ضروری است. به تعبیر دیگر هرج‌ومرج در نظام تعلیم و تربیتی و اقدامات بیرون از حاکمیت دولت، نادرست است، حتی اگر ظاهری موجه داشته باشد، اما این نظام هم نباید سخت و سلب باشد. بنابراین باید نیازها را شناخت، هم نیازهای کشوری و هم منطقه‌ای را؛ و تعلیم و تربیت متناسب با نیازها سامان یابد. این یک مشکل.

مشکل دیگر حافظه‌محوری و سرازیرکردن اطلاعات بی‌شمار و نامفید در ذهن دانش‌آموزان است. حافظه‌محوری، مشکلی است که ذهن  دانش‌آموخته را با یکسری اطلاعات پر می‌کند که به کار مسابقات بی‌محتوای تلویزیونی می‌خورد. اما آنان متناسب با نیازهای کشور تربیت نشده‌اند، به‌گونه‌ای که حتی توان حل مشکلات شخصی خودش را نیز ندارند، چه برسد به معضلات و مشکلات کشور و جهان!

اما آیا این‌ها مشکلاتی است که قابل حل نیستند؟ چنین نیست، اما راه آن کدام است؟ انعطاف‌پذیری عاقلانه و تحول‌پذیری مثبت در جهت تغییرات بنیادین در نظام تربیتی و تعلیمی کشور!

اما آیا وزارت‌خانه‌ای که بی‌ثباتی مدیریتی جزء ذات دوم آن شده است، توان دارد به مسائل و نیازهای اساسی کشور توجه کند؟ گاهی که به این موضوع توجه می‌کنیم، نگران می‌شویم که شاید دست‌هایی در کار است که آموزش و پرورش آرامش نگیرد تا وزیر و مدیران نتوانند دربارۀ مسائل اساسی آموزش و پرورش اندیشه کنند. هنوز وزیر نیامده بحث استیضاح وی کلید می‌خورد و مواردی در آن قید می‌شود که مربوط به دوران گذشته است و او هیچ دخالتی در آن نداشته بلکه هنوز سوار کار خود نشده است. از سوی دیگر اگر وزیری با مجلس هماهنگ باشد، از سوی دولت منفی تلقی می‌شود و به اولین بهانه عذر او را می‌خواهند!

این در حالی است که آموزش و پرورش نقشی بی‌بدیل در فرایند تحقق اهداف نظام و کشور دارد و باید از استحکام درونی لازم برخوردار باشد که از جملۀ آن‌ها ثبات مدیریتی است. متوسط عمر وزرای آموزش و پرورش در سال‌های گذشته کم‌تر از دو سال بوده است! این یعنی ناکارآمدی این نهاد مهم تربیتی و تعلیمی!

این امر بازی در زمین دشمن و به نفع دشمن و برخلاف مردم و کشور و مبانی انقلاب است. این را اضافه کنید به فشارهای بیرونی به وزیر و مدیران به‌ویژه از سوی برخی نمایندگان مجلس و برخی عناصر مداخله‌گر بی‌مسئولیت؛ آموزش و پرورش و وزیر و معاونان آن را از وظیفۀ اصلی‌شان یعنی تربیت و تعلیم و سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در این جهت باز می‌دارد. و چه خدمتی بیشتر به دشمن از آن!  حالا نام آن را هرچه می‌خواهند بگذارند.

اما اگر دنبال تحول هستیم، باید نظری به شورای عالی آموزش و پرورش داشته باشیم که نهادی بالادستی اما منفعل است. این شورا که به ریاست رئیس جمهور برگزار می‌شود و اعضای آن هم با حکم ریاست جمهور منصوب می‌گردند و دبیر آن تقریباً قدرتی در حد وزیر دارد، می‌تواند گام اصلی در تحول آموزش و پرورش و خروج آن از بحران را بردارد، به شرط آن‌که اعضای آن صاحب‌نظر و فعال باشند و از آن مهم‌ترین دبیرخانه‌ای فعال داشته باشد و رئیس جمهور هم به آن بهای لازم را بدهد. اگر بناست ساختار کم‌تحرک آموزش و پرورش اصلاح گردد و متناسب با فعالیت‌های تربیتی و تعلیمی آن تحول یابد، بهترین جایگاه برای آن شورای عالی آموزش و پرورش است. مادۀ یک قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش تأکید دارد که این شورا «مرجع سیاست‌گذاری در حوزۀ وظایف آموزش عمومی و متوسطه است.» و چون مصوبات آن توسط رئیس جمهور ابلاغ می‌شود، نه تنها وزارت آموزش و پرورش بلکه همۀ دستگاه‌های دولتی موظف به تمکین به آن هستند. اگر این شورا به همین وظیفۀ اساسی عمل کند، مسیر تحول آموزش و پرورش باز می‌شود.

مشکل دیگر در تحول، سند تحول آموزش و پرورش است که در عین حالی که سندی جامع و خوب است، اما نتوانسته ارتباط موثری در بدنۀ آموزش و پرورش برقرار کند و نه تنها معلمان و دانش‌آموزان نسبت به آن بیگانه هستند، حتی بدنۀ مدیریتی و شورای عالی آموزش و پرورش هم نسبت به آن بی‌تفاوت هستند. در یادداشت سوم دربارۀ آن سخن گفتیم و به آن بازنمی‌گردیم. تنها اشاره می‌کنیم که در سند تحول به تنوع نیازها و انعطاف‌پذیری سازمان آموزش و پرورش توجه کرد، به این دلیل  این سند خود نیاز به تحول دارد تا جهانِ زیستی معلمان و دانش‌آموزان را درگیر خود کند و مدیران و شورای عالی آموزش و پرورش را به پیاده‌سازی ترغیب نماید.

خلاصۀ کلام این‌که آموزش و پرورش موظف است که حیاتی برای کودک ترسیم کند که مناسب حال او باشد، تا موجب دل‌زدگی یا تناقض او نشود. بارها بیان کردیم که مسألۀ اصلی تربیتی ما آن است که کودکان خود را برای زندگی جمعی در نظام جمهوری اسلامی آماده کنیم، در عین حالی که زندگی خصوصی آنان هیچ آسیبی نبیند. البته این تنها وظیفۀ آموزش و پرورش نیست، بلکه نهادهای متعددی در آن دخیل هستند، به این دلیل دو شورای عالی یعنی شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید فعال‌تر از پیش باشند. این‌گونه اسلامی‌سازی آموزش و پرورش اتفاق خواهد افتاد، یعنی در روندی طبیعی و عینی.

ادامه دارد…

اوقات شرعی