با دقت در واقعیتهای اجتماعی، عدالت فردی و اخلاقی بر پایۀ عدالت اجتماعی بنا میشود. پس حتی افراد هم از موضوع عدالت اجتماعی بیرون نیستند. همچنین است عدالت به معنای فقهی ـ که در وقت خودش به آن خواهیم پرداخت ـ شعبهای از عدالت اجتماعی است. و بیان کردیم که عدالت اجتماعی بدون مشارکت مردم و توزیع معنایی ندارد.
متأسفانه الان بههردلیلی طبقه محروم و مستضعف در ساختار قدرت حضور پررنگ یعنی کارساز ندارد. همچنین جوانان در صحنه سیاسی کشور کارساز و پررنگ ندارند، اوایل انقلاب و در دهه اول حضور مردم به ویژه جوانان بسیار کارساز بود.
این معجزه انقلاب اسلامی بود که قدر آن را ندانستیم. آن دوران که نام آن را دوران عشق مینامم، گذشت، چرا؟ با عهد عقل جزوی! دولت هاشمی و تفکر هاشمیزم و کارگزارنیسم بر مملکت، حضور و مشارکت مردم را کمرنگ کرد، و نتیجه آن بیرونرفتن مردم از صحنۀ عمومی و امر سیاسی بود. مسأله خیلی روشن است مردم در صحنه باشند کارهای سخت و ظاهراً ناشدنی آسان و شدنی میشود. زیرا عدالت تحقق یافته است.
دولت و نظام حکومتی شاید با هزینههای سنگین هم نتواند، یکسری کارها را انجام بدهد و عدالت را برقرار کند. و اگر چنین امری امکان داشته باشد، نیاز به هزینههای بسیار مادی و معنوی است، اما با مشارکت مردم و توزیع قدرت در دستان آنان، کارها آسان میشود.