پس از بحث از مشارکت مردم، به بحث مبانی عدالت اجتماعی باز میگردیم. مطلب مهم آن است که ما نباید عدالت اجتماعی را مسألهای اخلاقی بدانیم که افراد در رفتار فردی خود ملزم به رعایت آن باشند؛ این معنای عام عدالت، در عین حالی که مهم است و افراد باید ملزم به آن باشد، عدالت به معنای اجتماعی نیست. بلکه عدالت اجتماعی بر ساختار بنیادین جامعه استوار است. نهادهای اساسی جامعه، قانون اساسی و قوانین و نهادهای اجتماعی و سیاسی باید بهگونهای باشند که عدالت در اجتماع و جامعه نهادینه شود. در این صورت است که میتوانیم از آحاد ملت هم توقع رفتار عادلانه داشته باشیم. و آنگاه است که عدالت جنبۀ عمومی پیدا میکند و به مثابۀ فرهنگ عمومی درمیآید.
اما سخن ما به این معنی نیست که عدالت اجتماعی و عدالت بمثابۀ اخلاق فردی، ازهم جدا هستند، بلکه بین آنها رابطۀ لازم و ملزوم است. و اگر دقیقتر بخواهیم سخن بگوییم اگرچه از حیث مفهومی عدالت فردی و اخلاقی جدا از عدالت اجتماعی است، و در جامعه رابطۀ آن دو رابطۀ لازم و ملزوم است که بدون عدالت فردی عدالت اجتماعی نشاید و بدون عدالت اجتماعی، عدالت فردی سخت است.