لطافت خدای تعالی اوج احسان و نیکویی او به بندگان است، زیرا آنان چیزی نیستند تا شایستۀ لطافت و مهربانی باشند. و این موهبت الهی است که ایشان را که هیچ بودند، شیء کرد و هستی داد و با احاطۀ حبی خود راه نمود. بلکه بدون استحقاق و شایستگی کثیری را را راه‌یافته‌ای، نجات داد و هدایت کرد.
در داستان یوسف علیه السلام لطافت الهی کاملاً مشهود است: «إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِما یَشاءُ» [یوسف: ۱۰۰] او ـ در همۀ حوادث و سختی‌ها و محنت‌ها و گناهان ـ به سوی خدای سبحان فرار کرد: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» [ذاریات: ۵۰] این حرکت حبی و عشق الهی دیدگان قلب او را به حقیقت الهی باز کرد و هرگز آهنگ و قصد گناه و سفاهت نکرد: «وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّه» [یوسف: ۲۴] اما لطافت الهی در آن است که تنها او را احاطه نکرد و عزت نداد، بلکه آن زن را نیز از سفاهت نجات داد و هدایت کرد، پادشاه و مردم مصر را از خشک‌سالی بزرگ رهایی داد و به نور اسلام هدایت کرد، و برادران یوسف را نیز از قهر چاه نفسانیت نجات بخشید و هدایت کرد و خاندان یعقوب را از فقر و بیچارگی به عزت رساند. و این عظمت لطافت و احسان الهی است که یوسفی که غرق در عشق الهی بود: «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ‏» [یوسف: ۲۴] هم خودش و هم هرکس با او ارتباط و پیوندی داشت، نجات یافت وهدایت شد.
چه استحقاقی و شایستگی در آنان بود؟ مگر این‌که یوسف را دیده بودند و بلکه در حق او بد کرده بودند. آیا این جز لطف خدای سبحان است؟ که در بندگانش نفوذ دارد: «اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِه» [شوری: ۱۹] آری عشق خدای سبحان حدومرز ندارد و کس و ناکس نمی‌شناسد.

اوقات شرعی