«هذا… مَصَارِع العُشّاق» [بحارالانوار: ۴۱/۲۹۵] «اینجا [کربلاء] قتلگاه عاشقان است»
انسانها در نهاد و فطرتشان عاشق خدا هستند و همۀ توجهشان به خداست: «دیدار یار حاصل سِر نهانِ ماست» [امام خمینی] منتها بیشتر انسانها به این بستگی معنوی ناآگاه هستند و هیچگاه به حقیقت عشق نمیرسند یا بگوییم که عشق حقیقی در آنها ظهور پیدا نمیکند.
زمانی این عشق جبلی ظهور مییابد که انسان به خدا عارف شود. تعبیر مناجات شعبانیه: «فَأَکُونَ لَکَ عارِفاً، وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً» [الاقبال: ۳/۲۹۹] تبیین این حقیقت است که تا عرفان ـ یعنی معرفت حقیقی ـ نباشد، قیام به عشق حقیقی هم ممکن نیست. بنابراین عشق با معرفت همراه و همگام است. اما عشق تنها با معرفت حاصل نمیشود، بلکه یکی از ارکان آن، انحراف از دیگری: «وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً» [الاقبال: ۳/۲۹۹] و بریدن از آنان است: «الْوُصْلَهُ بِاللَّهِ فِی الِانْقِطَاعِ عَنِ النَّاس» [غرر الحکم: ۱۹۹] زیرا در سیر معنوی و روحانی خود این حقیقت را در مییابد که جز او حقیقتی نیست و هرچه هست، در حقیقت از نیستی حکایت میکند و باید به او بسته شد.