خطبۀ نخست
بسم اهلل الرحمن الرحیم
تقوای عملی در کالم امام سجاد سالم اهلل علیه
ایام عاشورای حسینی است و اسرای آزادیبخش کربالء به سمت کوفه روان هستند. چهرۀ تابناک امام و
والیت حضرت سید الساجدین سالم اهلل علیه در حالی که غل بر گردن دارند نیز در میان اسراء هستند. فردا
هم ـ به روایتی مصادف است به شهادت حضرت سید الساجدین و زین العابدین صلوات اهلل و سالمه علیه.
به این مناسب روایتی امام سجّاد سالم اهلل علیه برای شما بخوانم که در آن تقوا را توضیح میدهند:
حق نداری هرجا بروی!
»لَیْسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ: »وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ
فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَال تَقْعُدْ بَعْدَ
الذِّکْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ« ]انعام: 68]
برای تو شایسته نیست و حق نداری که با هرکه خواستی بنشینی! زیرا خدای تعالی
میفرماید: »و چون ببینى کسانى در آیات ما فرو مىروند از ایشان روى برتاب، تا در سخنى
غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجّه، با قوم ستمکار
منشین.«
»وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: »وَ ال تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ«
]اسراء: 36 ]وَ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی اهلل علیه و آله وسلم قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً قَالَ خَیْراً فَغَنِمَ أَوْ
صَمَتَ فَسَلِمَ«
و بر تو شایسته نیست و حق نداری که به هرچه خواستی تکلم کنی و از هرچه خواستی
بگویی! زیرا خدای عزوجل فرمود: »و در آنچه علم نداری، توقف نکن« و پیامبر خدا
صلی اهلل علیه و آله و سلم فرمودند: »خدا رحمت کند بندهای را که نیک میگوید تا بهره
ببرد یا سکوت میکند تا سالم بماند.«
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
2
»وَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ
کانَ عَنْهُ مَسْؤُال« ]اسراء: 36[ ]بحاراالنوار: 2/116]
و بر تو شایسته نیست و حق نداری که هر چیزی را بشنویی و بهگوش بگیری! زیرا خدای
عزوجل فرمود: »بیقین گوش و چشم و دل همگی مورد پرسش واقع شوند.«
به همین قیاس بگیرید:
بر تو شایسته نیست و حق نداری، هرصحنهای را ببینی!
تو حق نداری، هرکاری که دلت خواست انجام بدهی!
تو حق نداری از هر مالی استفاده کنی! تو حق نداری هر لقمهای را بخوری!
تو حق نداری هر پستی را بگیری!
تو بنده هستی و باید به مقتضای بندگی عمل کنی و هرچه خدای تعالی میگوید، بگویی چشم! و همان را
عمل کنی و تخطی نکنی.
قرآن کریم دربارۀ یهود میفرماید:
»وَ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ«
]آلعمران: 62]
امام باقر علیه السّالم میفرمایند:
»این دربارۀ تحویل قبله بود که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نماز صبح را به بیت المقدس و نماز
ظهر را بکعبه خواندند.«
یعنی آنان آنچه به نفع خودشان بود، میگفتند: ایمان داریم و آنچه را به ضرر خودشان میدیدند، رد و
توجیه میکردند و مخالف آن عمل میکنند و به آن کافر بودند.
زمان حضرت امام و در این زمان ـ حضرت آقا ـ هم برخی را میبینیم، میگویند: ما پیرو امام و آقا هستیم، اما
اگر چیزی مخالف نظرشان بود، یکجوری توجیه میکنند و آن فرمایش را زمین میزنند. این اصالً با تقوا
نمیخواند، حاال طرف اسم خودش را هرچه میخواهد بگذارد و هر توجیهای که میخواهد انجام دهد!
خدای تعالی بنده خالص و صادق میخواهد و امام زمان سالم اهلل علیه هم پیرو مطیع و صادق میخواهد و
نظام اسالمی هم بندۀ مطیع خدا میخواهد که تقوای الهی دارد و مالحظۀ خدا را میکند و از خودش و کردار
و گفتارش مراقبت میکند، و به خودش حق نمیدهد که هرچه خواست انجام بدهد و بگوید، نه کسی که
ادعا میکند، اما خالف تقوا عمل میکند.
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
3
خطبۀ دوم
بسم اهلل الرحمن الرحیم
ماه محرم؛ فرصت استثنایی
حقیقتاً ماه محرم ماه عجیبی است، ماه امام حسین سالم اهلل علیه است، میداندید ماه امام حسین صلوات اهلل
علیه و اهل بیته یعنی چه؟
ماه حسینی؛ ماه ارزشهای متعالی است که تا ابد زنده هستند: ماه جهاد، ماه شهادت، ماه اخالص، ماه توحید،
ماه والیت، ماه وفا، ماه حفظ دین با هزینۀ سنگین، ماه ایستادگی و استقامت برای خدا، ماه مقاومت فعاالنه و
امیدوارانه و عاقالنه دربرابر قدرتهای جهنمی و شیطانی؛ ماهی که برای خدا حاضر به عقبنشینی و سازش
نیست.
اینها مشخصههای ماه محرم است که حضرت سیدالشهداء سالم اهلل علیه به ما آموخت. گرهگشایی و
کارگشایی از گرههای ملتها هم با همین مشخصههاست که امام حسین سالم اهلل علیه به ما آموخت. انقالب
اسالمی با همین مشخصهها پا گرفت و پیروز شد، دفاع مقدس با همین مشخصهها پیروز شد، قدرت جهنمی
ـ آمریکایی داعش با همین مشخصهها نابود شد.
هرجا ما از راه امام حسین سالم اهلل علیه فاصله گرفتیم، شکست خوردیم، این هشت سال گذشته گواه صادقی
است از عقبگرد آشکار ما از آرمانها و اهداف اسالمی و انقالبی. و به خدای تعالی امید داریم که حاال که
ملت به راه امام حسین سالم اهلل علیه برگشت، راه را برای ملت ما باز کند.
داستان پرغصۀ افغانستان
امروز هم ملت افغانستان گرفتار دوری از راه امام حسین سالم اهلل علیه است.
طالبان بر افغانستان سیطره پیدا کرد، اما این امر اتفاقی نبود و دالیل بسیار منطقی دارد.
1 .طالبان بخشی از مردم افغانستان
اوالً طالبان بخشی از مردم افغانستان و بخشی از مردم افغانستان مرام و ایدۀ آن را قبول دارند. یعنی در
افغانستان ریشه دارند، و همانند داعش نیستند که از خارج آمده باشند.
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
4
2 .جنایات آمریکا در افغانستان و حکومتی بیهویت و وابسته
ثانیا آمریکا در مدت بیست سال در افغانستان جنایات بیشماری کرد که هنوز عمق فاجعۀ آن روشن شده
است و رژیم وابسته و بیهویت دستنشاندهای را بر مردم حاکم کرد که هیچ پشتوانۀ مردمی نداشت، و
دولت و ارتش افغانستان کامالً به آمریکا وابسته بود، بهگونهای که از چهل میلیون جمعیت این کشور در
انتخابات آخری ریاستجمهوری تنها دو میلیون نفر شرکت کردند. و همین به طالبان فرصت داد که حالت
جنگی خود را حفظ کند و روز به روز خود را تقویت نماید.
3 .حاکمان فاسد و ملتی فقیر
ثالثاً دولتمردان و فرماندهان افغانستان در فسادی عجیب غوطهور بودند، در حالی ملت افغانستان در نهایت
فقر و بیچارگی و گرسنگی روزگار میگذرانند، دولتمردان افغانستان در کاخهای اشرافی که نمونۀ آن در
آمریکا و اروپا هم پیدا نمیشود، زندگی میکردند آنان بهصورت طبیعی از ملت جدا بودند و معلوم است که
حاضر نیستند که در جنگی شرکت کنند و از ملت افغانستان حمایت نمایند.
این را بگذارید در کنار جاهطلبی سیاسیون حاکم بر افغانستان و تفرقۀ عجیبی که در میان آنان بود و همین هم
آنان را کامالً از ملت جدا کرده بود. و فاصلۀ عمیقی بین دولت و ملت ایجاد کرده بود.
جدایی دولت از ملت به کارمندان دولتی و مدیران میانی هم سرایت کرده بود و آنان نیز هیچ نسبتی با
حاکمان و دولتمردان کاخنشین کابل نداشتند و با اولین تلنگر از کاخنشینان جدا شدند.
4 .ظهور روشنفکر بیهویت
رابعاً دولتهای غربی بهویژه دولت امریکا نیز ـ طبق روش شیطانی و همیشگی خود ـ جز فریب کاری نکرد،
الیهای ضعیف و پوشالی از جوانان را مجهز به وسایل ارتباط جمعی کرد و قشر روشنفکر وابسته به خود را
ایجاد کرد. اما آنان نیز در میان مردم جایگاهی نداشتند، همانند طبل توخالی بودند که در جهت اهداف آمریکا
به صدا درمیآمدند و بهجایی اینکه در فکر مردم باشند، ابزار دست آمریکاییها و غربیها در مخالفت با
فرهنگ مردم و استقالل و آزادی آنها و اسالم و کشورهای مستقل در رأس آنها ایران بودند.
تجربهای جالب از ساختن یک الیه پر سروصدا اما بیهویت از جریان روشنفکری غربگرا در افغانستان که
واقعاً تحلیلگران را هم در شناخت فرهنگ، دغدغه و نگرش افغانها به اشتباه انداخته بود.
آنان کاری نداشتند به جز تبلیغ برای غرب و حمله به خاستگاه سنتی جامعه و دشمنی با ایران. انگار نه انگار
که آمریکا اینهمه افغان کشته و آواره کرده است! آنان با تمام قوا آمریکا را تطهیر میکردند و در مقابل ایرانی
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
5
را که سالهای متمادی از مردم افغانستان پذیرایی کرده بود، با همۀ قوا مقابله میکردندو مشکل درجۀ ملت
افغانستان را ایران معرفی میکردند.
این جریان مثل حبابی بودند که با یک پوف ازبین رفتند و جامعه افغان خودش را نشان داد. جریانی بیهویت
که فقط در حرف از توسعه و پیشرفت افغانستان سخن میگویند.
ما در ایران تجربۀ چنین روشنفکرانی را داریم که از مشروطه به این طرف جریان داشته و هیچ نسبتی با
دغدغههای مردم ندارد و پس از انقالب اسالمی و دورۀ اخیر هم دیدیم که خالف جهت ملت حرکت میکند؛
اما در عین حال سروصدای آن بلند است. چه تجربۀ تلخی ملت افغانستان داشت و چه تجربۀ تلخی ما
درمقابل این جریان در سالهای اخیر دیده و تجربه کردهایم!
5 .ملتی خسته و خواستار تغییر
خامساً ملت در این میان، هم از حاکمان بریده و خسته است و هم از آمریکا ناامید شده است و هم از
روشنفکرانی که داعیه پوچ و توخالی دارند و خواستار تغییر هستند تا از دست سیاستمداری که دچار فساد
و ستم و تفرقه و جاهطلبی هستند، رها شوند و از شر آمریکا و وابستگان سیاسی وفرهنگی و تبلیغاتی آن هم
رها شوند. و وقتی طالبان ادعای مبارزه با فساد میکند و متحد و یکپارچه و مقتدر است و حتی اگر این
اقتدار را با بیرحمی توأم کند، استقبال میکند و به آیندۀ نامعلوم هم فکر نمیکنند، و خالصه نقد را
میچسبند و آینده را نسیه میدانند!.
6 .بهرهبرداری طالبان از وضعیت و کمکهای خارجی
سادساً طالبان همان جریانی است که میتواند ملت افغانستان را امیدوار کند و مشکل کنونی آن را حل کند،
اما در آینده چه میشود، کسی به آن فکر نمیکند. طالبان گروهی متحد و با رهبری واحد و جنگدیده و
آموختهشده و ظاهری مذهبی و جزیی از بدنۀ مردم افغانستان است. و انگیزۀ باالی برای شکست رقبا و
تسخیر افغانستان دارد.
طالبان هم انگیزۀ مذهبی دارد، و هم انگیزۀ ملی دارد، هم انگیزۀ شکست آمریکا و بیرونراندن آمریکا را دارد،
و هم انگیزههای مادی چون غارت و تصاحب مال و زن و امکانات مردم را دارد.
گروهی خشن اما مقاوم.
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
6
در کنار آن حمایت لجستیک ارتش پاکستان و حمایتهای بیدریغ دولت پاکستان و برخی کشورها و
سرمایهداران عربی و حمایتهای پنهان آمریکا به طالبان از آن قدرتی ساخت تا بتواند خود را جانشینی
مناسب برای دولت فاسد افغانستان معرفی کند و مردم افغانستان هم دربرابر آن مقاومت نکنند.
آمریکا در دوحه با طالبان به مذاکره نشست و به دو شرط )1 )خروج امن نیروهای آمریکا از افغانستان و )3)
تضمین آینده سیاسی و اقتصادی آمریکا در افغانستان؛ نسبت به آیندۀ حکومت افغانستان بیتفاوت شد؛ یعنی
هم به طالبان چراغ سبز نشان داد و هم مشروعیت بینالمللی بخشید.
اینگونه امریکا به طالبان اعتماد بنفسی بخشید تا بتواند با توان بیشتری برای کسب قدرت اقدام کند.
آمریکا بار دیگر نشان داد که برای منافع خودش، هرکسی که سر به آن سپرده است، فدا میکند و به هرکس
1 بیشتر منافعش را حفظ کند، به نوکری انتخاب میکند.
نتیجه
نتیجه این شد که افغانستان بار دیگر مایۀ عبرت شد، کشوری مظلوم که تحت سلطۀ آمریکا و رژیمی فاسد و
اقلیت روشنفکر غربزده و آمریکاگرا بود که رهایی خود را در اقتدار طالبان دید، افغانستانی که از سال 1358
و ظهور حکومت کمونیستی نورمحمد ترکی به پرتگاهی سقوط کرد که رهایی از آن هنوز برای آن ممکن
نشده است. سلطۀ مستقیم شوروی ادامۀ همان راه حکومت بیهویت وابستۀ به شوروی بود که آن هم دوام
نیاورد.
مجاهدان با جهاد بیوفقه شوروی کمونیستی را بیرون کردند، اما اختالفات درونی باعث شد که حکومت را
به طالبان واگذارند و آنان نیز توسط آمریکا شکست خورند و این بار حکومتی آمریکایی و وابسته و فاسد بر
افغانستان مسلط شد و بازی قدرت اینبار دست طالبان افتاد تا دورۀ بعدی نوبت چه جریانی باشد؟
امروز مردم افغانستان هستند و آیندهای نامعلوم. گروهی که خودشان را به آمریکا گره زده بودند، تالش کردند
که توسط آمریکا از افغانستان ـ با آن وضع فجیع و عجیب ـ خارج شوند، آنان امید داشتند که به آمریکا
پناهنده شوند و زندگی بهتری داشته باشند، اما آمریکا آنان را به کشور افریقای اوگاندا تبعید کرد! کشوری که
خود درگیر ناامنی و درگیریهای مختلف است.
2 این بیچارهها که به آمریکا امید بسته بودند، حاال نمیدانند چه سرنوشتی خواهند داشت!
به قول دوستی که
بعید نیست آنان به عنوان برده به اوگاندا فروخته شده باشند.
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
7
این آمریکا ست و فریب. امام عزیز ما وقتی آمریکا را شیطان بزرگ نامید، به همگان آموخت که با چه
پدیدهای مواجه هستیم و هرکس دست به دامن آمریکا شد، بدبخت است.
پینوشتها
1
ده دلیل پیروزی طالبان و شکست دولت افغانستان
این نوشتار کامال شخصی و ژورنالیستی است. بهاروند
پیروزی طالبان اتفاقی نیست بلکه دالیل بسیار منطقی دارد. عرض کنم اگر شرایط افغانستان ثابت باشد و طالب هزار بار
شکست بخورد در مرحله بعدی باز پیروز خواهد شد. من افغانستان شناس نیستم. دالیل عمده شکست دولت افغانستان از
طالب بیشتر عمومی است و بر هر دولت شرقی و آسیایی سرایت دارد. معادله در دو دولت غربی متفاوت است. با اینحال بخاطر
عالقه ای که به افغان و افغانستان دارم در مورد این کشور بسیار اندیشیده، کنجکاوی کرده و از افغانستان شناسان سوال کرده ام.
مهم نیست چقدر تجربه ای را تکرار می کنیم مهم این است که چقدر در مورد تجربه خود فکر می کنیم.
بهرحال نظر شخصی خود را بعنوان یک فرد معمولی متوسط بیان می کنم:
1 .ریشه ماندگاری طالبان بعنوان یک مشکل افغانستان را باید در زمان حمله آمریکا و نوع برخورد با این گروه تصور کرد.
ممکن است اتفاقات در هر کشوری از ریشههای تاریخی و اجتماعی بسیار طوالنی و پیچیده برخوردار باشند ولی برای
جلوگیری از آن بحثها که وقت زیاد نیاز دارد اجازه دهید تا ریشه را از اینجا فرض کنیم. ریشه ظهور طالبان به شکل فعلی را
من در خود جنگ نمیدانم بلکه آن را در تفکر و تئوری جنگ آمریکا و دیگران با مشارکت غیرمستقیم ایران در جنگ میبینم.
اشتباه آن تفکر که هنوز هم ادامه دارد از این جهت است که با طالبان بعنوان بخشی از مردم افغانستان جنگ نشد بلکه بعنوان
یک گروه تروریستی که هیچ نسبتی و پیوستگی با مردم و سرزمین افغانستان ندارد به جنگ آنها رفتند. همین تفکر هم باعث
شد که سالها بعد از جنگ هم فاصله با این مردم حفظ شود و در شئون حکومت و حاکمیت آنها را دخالت ندهند این باعث
شد که طالبان هویت خود را حفظ کند و وضعیت جنگی خود را همچنان ثابت نگهدارد. این تعریف از طالبان توسط
آمریکاییها و غربیها ارائه شد تا کشتار بیرحمانه خود را توجیه کنند و بقیه کشورها و مردم جهان از جمله ایران این تعریف
را پذیرفتند که اشتباه محض بود.
2 .وابستگی و بیهویتی دولت جدید افغانستان
دولت افغانستان بیش از حد به نیروی های خارجی وابسته بود. امنیت در افغانستان بومی نبود. دولت افغانستان یک دولت
وابسته و تحمیلی بود. مکانیزمهای بظاهر دموکراتیک دولت افغانستان نیز تحمیلی بود و با جامعه افغانستان جز قشری از افراد
در کابل قرابتی نداشت. نشانهاش آخرین انتخابات افغانستان بود که در آن رئیس جمهور افغانستان با کمتر از دو میلیون رای به
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
8
یک کشور چهل میلیونی تحمیل شد. وابستگی بیش از حد دولت افغانستان باعث شد که به محض اینکه آمریکای ترامپ
تصمیم گرفت دست خود را از پشت این دولت بردارد نظام افغانستان شروع به لرزش و ریزش کرد.
3 .فساد و ظلم جنگساالران و سیاستمداران
اکنون که طالبان وارد قصرهای جنگساالران افغانستان شده و تصاویر آن را پخش میکنند عمق فساد و رفاهی که این افراد
بیارزش در آن غرق بودهاند بیشتر روشن می شود. قصرهایی که در پاریس، لندن و نیویورک امروزی نمونه آن دیده نمیشود
مگر در اروپای قرن 18 و 1۹ که دوران اشرافیگری بوده است. هر کدام از این افراد در قصرهای خود با خدم و حشم و رعایا
و چاپلوسان اطراف خود برای خودشان بهشتی ساختهاند در میانه فقر و گرسنگی و بیچارگی مردم افغانستان. چنین افراد
بیخاصیتی خوبخود از بدنه جامعه جدا می شوند در حالی که چاپلوسان آنها را در حد خدایی باال می برند نمیدانند که قلمرو
خدایی آنها در تا چارچوب همین قفس رنگارنگی که خود برای خود ساختهاند حاکمیت دارد و با مردم فرسنگها فاصله دارند.
چنین افرادی نمیتوانند و نمیخواهند در جنگی برای یک ملت مظلوم کشته شوند خون بدهند و مقاومت کنند.
۴ .تفرقه و جاهطلبی
در هیچجای جهان جز افغانستان ندیدهام که سیاستمداران با این صراحت و وقاحت از دولت خود درخواست پست و مقام و
موقعیت سیاسی بکنند. یکی بگوید تا من مارشال نشوم دولت را نمیپذیرم، یکی بگوید من باید پستی در حد رئیسجمهور و
موازی آن داشته باشم. کاخ سپیدار به موازات ارگ خود حکومتی شود با ایدههای متفاوت و در قالب اپوزیسیون و در عینحال
جزئی از دولت باشد. عدهای کراواتی در کابل نشسته و بر سر پست و مقام با همدیگر در حال سیلیزدن به یکدیگر هستند و
خارج از کابل بقیه مردم هر روز در فالکت خود بیشتر فرو رفته و مانند قرون وسطی زندگی کنند. چنین حکومتی در مقابل
طالبانی که وقتی حتی وارد قصرهای اینها می شود روی زمین نشسته و با دست غذا میخورد، نمیتواند مقاومت کند. امان از
تفرقه در بین حکام یک کشور. امان از جاهطلبی و حقارت و دنیاپرستی سران یک کشور که آن را نابود می کند.
5 .فاصله بیش از حد دولت و ملت
وقتی حکومتی آن چنان است که گفتم با مردم خود فاصله می گیرد و دیگر از حمایت و پشتیبانی آنها برخوردار نیست. در این
موارد وضعیتی پیش می آید که کمتر کسی به آن توجه می کند.
آن وضعیت فاصلهگرفتن مدیران میانی و کارگزاران دولت از آن است. کارگزاران دولت، کارمندان و مدیران دولتی به شمول
فرماندهان نظامی و نیروهای امنیتی نیز جزئی از مردم هستند. آنهای در قصرهای افسانهای زندگی نمیکنند و بیش از آنکه با
دولت مرتبط باشند با مردم زندگی می نند. در پایان کار اداری خود مثل یک فرد عادی به بازار میروند، خرید میکنند در
مهمانی های خانوادگی شرکت دارند. آنها فقر و فالکت مردم را می بینند و خود هم کموبیش در همین وضعیت قرار دارند.
وقتی مردم در زجر و فقر هستند کارمندان و مدیران میانی هم از دولت خود ناراضی و حتی متنفر میشوند و احساس تعلق به
آن ندارند. ولی بخاطر امنیت شغل خود مخالفت خویش را پنهان می کنند. نتیجه اینکه با اولین فشار جدی به حکومت ریزش
میکنند و او را تنها میگذارند. هیچ حکومتی بدون همراهی جدی مدیران میانی دوام نخواهد آورد.
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
9
6 .عدم نهاد سازی بومی و مشارکت مردمی
پس از شکست طالبان هیچ تالشی در راستای ترمیم زخمهای ناشی از جنگ نشد و هیچ نهادی ایجاد نشد که بتواند در بستر
فرهنگی افغانستان نهادسازی کرده و همه مردم، قبایل و طوایف را در حکومت دخالت دهد. همه چیز رها و در ارگ و سپیدار
و رقابتهای بین آن خالصه شد. آمریکاییها، انگلیسی ها و در مجموع غربیها سعی در نهادسازی کردند. ولی بسیار سادهلوح
و احمق بودند. چون نهادسازی آنها هیچ قرابتی با بستر فرهنگی افغانستان نداشت. جمعی از جوانان افغان را برای تشکیل
جامعه مدنی، آزادی زنان و… گرد آوردند و آنها را به وسایل ارتباط جمعی نوین متصل نمودند. در نتیجه بخشی از قشر
روشنفکری افغانستان در یک فضای خیالی شکل گرفت در حالی که ارتباطی با بدنه جامعه نداشت. آنها به همین اکتفا نکردند
بلکه از این قشری نازک و ضعیفی هم که تربیت کردند سوءاستفاده سیاسی کرده و از آنها علیه کشورهایی مانند ایران و
دیگران سوءاستفاده کرده و نگذاشتند هر چند ضعیف در کارکرد اجتماعی خود باقی بمانند. افغانستان نیاز به نهادهایی داشت که
همه گروههای برخاسته از دل مردم و فرهنگ سنتی و قومیتی افغانستان برآیند و در حکومت مشارکت داشته باشند.
۷ .آرزوی تغییر
وقتی دولتی کشور را رها میکند و بینظمی و فساد اداری، بالتکلیفی، ناکارآمدی، فساد، فقر و ناامنی سیاسی و اجتماعی فراگیر
میشود مردم یک کشور آرزومند تغییر می شوند و از آن استقبال میکنند. اصال مهم نیست چه کسی حکومت را میستاند؟ و
نتیجه تغییر چیست؟ مردم فقط تغییر میخواهند حتی اگر این تغییر در آینده به زیان آنها باشد. در این وضعیت کسی به آینده
فکر نمیکند همه اسیر حال و روزمره میشوند. آنها فکر نمیکنند و حوصله فکرکردن ندارند فقط میخواهند این وضعیت
نباشد. فراموش نکنیم کارمندان و مدیران دولتی هم به این روز خواهند افتاد. اینکه والی های افغان والیت را تسلیم و به طالبان
تبریک میگویند بخشی از آن مربوط به این حالت است. آنها از سیاستمدارانی که دچار تفرقه شده و بجای رسیدگی به مردم
و کشور دائم در حال رقابت ناسالم و بیارزش باهم هستند عالقه پیدا میکنند که یک حکومت یکدست و اتفاقاً بیرحم و
اقتدارگرا به قدرت برسد.
8 .انگیزه و یکپارچگی طالبان
طالبان گروهی جنگ دیده است. رهبری یکپارچه و واحد دارد. جزئی از بدنه مردم افغانستان است. مذهبی است و ظاهر و باطن
او از افغانستان است. هر چه او دارد طرف مقابل اصال از آن برخوردار نیست روشن است که پیروز می شود. افراد طالبان انگیزه
سیاسی دارد. جبران شکست قبلی برای او مهم است. انگیزه مذهبی و ایدئولوژیک دارد که مورد حمایت بسیاری در داخل و
خارج قرار می گیرد. انگیزه ملی دارد و یکی از اهداف آن شکست و اخراج آمریکا بعنوان یک نیروی اشغالگر از افغانستان است
و نیروهای جز آن انگیزه های شخصی مادی برای غارت. دزدی و تصاحب زن و مال مردم دارند. همین فاکتورها باعث مقاومت
و تاب آوری طالبان در مقابل شکست، انزوا و بمبارانهای مداوم بود.
۹ .کمک خارجی
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
10
هر گروهی هر چقدر هم انگیزه داشته باشد هر چقدر هم مقبولیت داشته باشد نیازمند لجستیک است. بدون لجستیک نمیتوان
در جنگ پیروز شد. پول، سالح، حمل و نقل و دستگاههای ارتباطی نیاز اولیه چنین جنگی است. ارتش پاکستان همه چیز در
رقابت با هند تعریف می کند. آنها افغانستان عمق استراتژیک خود برای مقابله با هند میدانند. گرچه طرح آنها خیالپردازی و
سادگی است ولی واقعیتی است که ارتش پاکستان از هیچ کمکی به طالبان دریغ نمیکنند. گرچه تا کنون مدرک متقنی دیده
نشده است ولی به احتمال بسیار زیاد کشورهای عربی یا حداقل بعضی سرمایهداران عرب در تامین مالی طالبان نقش دارند.
مواد مخدر و سهیمشدن در درآمد آن هم منبع دیگری است. اما طالبان مهمترین کمک خارجی را از آمریکا گرفت. بازی که در
دوحه به راه افتاد و زلمای خلیل زاد که زمانی از طالبان پول میگرفت نقش اساسی در این بازی داشت.
دوحه و مذاکرات دوحه یک مائده آسمانی برای طالب بود. مذاکرات دوحه اوج خودخواهی و بیتفاوتی آمریکا نسبت به
سرزمینهای تحت اشغال خود بود. مذاکرات آمریکا با طالبان در دوحه نه برای منافع و آرامش افغانستان بلکه صرفا برای منافع
آمریکا بدون توجه به افغانستان طراحی شد. دولت ترامپ از قبل از رویکارآمدن یکی از اهداف خود را عقبنشینی آمریکا از
منطقه ما و پایاندادن به هزینههای بیمورد در این جنگهای بینتیجه بود. رقیب اصلی آمریکا، چین بدون درگیربودن در جنگی
مستقیم یا نیابتی یا هزینههای خود را بشدت کاهش داده و تمرکز خود را بر تولید، اقتصاد و رفع بیکاری و تجارت گذاشته
است و بدون اعتنا به جنجالهای آمریکا بصورتی خزنده مانند سایه به همه بازارهای مهم جهانی دست انداخته است و روز به
روز در حال گستردهترشدن است و تریلیونها دالر درآمد کسب کرده است در حالی که آمریکا تریلیونها دالر صرف جنگ و
تسلط استراتژیک کرده که نتیجه آن کسری بودجه شدید و گسترش بیکاری در آن کشور بوده است. آمریکا باید این هزینه ها
را کاهش دهد وگرنه در دراز مدت نمیتواند دوام بیاورد.
باری، مذاکره و توافق آمریکا با طالب بر سه ستون اصلی استوار بود. خروج امن نیروهای آمریکا از افغانستان، تضمین آینده
سیاسی و اقتصادی آمریکا در افغانستان و در مقابل بیتفاوتی آمریکا در قبال نوع حکومت آتی افغانستان.
مذاکرات آمریکا با طالب به آنها مشروعیت بین النللی داد و وجهه مدنی و شبه دولتی آنها را تقویت کرد. طالب پس از اینکه
طرف مذاکره قدرتهای جهانی و منطقه ای واقع شد اعتماد بنفس بسیاری یافت و خود را برای دولت شدن و دولت سازی
statecraft آماده کرد. این بزرگترین کمک نرم افزاری آمریکا و بدنبال آن جهان به طالب بود.
1۰ .خصومت دولت افغانستان به همسایگان و قدرتهای منطقه ای
دولت افغانستان چنان مسخ در آمریکا بود که نه تنها با همسایگان خود و قدرتهای منطقهای سر سازش نداشت بلکه در همین
وضعیت ضعیف خود با آنها خصومتورزی می کرد. اشرف غنی بیشترین خصومت و نامالیمات را با ایران کرد. او وقاحت را
چنان از حد گذراند که ادعا می کرد مشهد قریهای از توابع هرات خواهد شد. در مسئله هیرمند و آب با ایران خصومت ورزید
و در مراسم افتتاح بند کمالخان سخنانی بهزبان آورد که بههیچروی قابل قبول نبود. سد کمالخان ایران را حتی از سیالبهای
ناشی از بارندگی محروم کرد و او معتقد بود ایران بجای این آب باید نفت مجانی در اختیار او قرار دهد. اشرف غنی آب را به
اسلحهای تبدیل کرد که و لوله آن را بر سر ایران و سیستان ایران گذاشت. در بازسازی گذرگاه دوغارون – اسالم قلعه در قضیه
السالم علیک یا ابا عبد اهلل
11
هریرود در قضیه آرین بانک و …. تمام تالش خود را کرد تا اختالف با ایران حلوفصل نشود و پیچیده گردد. انگار همین که
آمریکا از اقدامات او راضی باشد کافی است غافل از آنکه در معادالت کالن آمریکا صدها مثل او کوچکترین اهمیتی ندارد.
اما هیچکدام از اینها مهمتر از همکاری افغانستان با آمریکا و ازبکستان و ترکمنستان برای فشارآوردن به چین و روسیه در
آسیای مرکز و انزوای ایران با دورزدن راههای مواصالتی ایران که گذرگاهی طبیعی، کمهزینه و امن برای آسیای مرکزی است
نبود.
با همه اینها ایرانیان نجیب و سر بزیر پیروزی طالبان و وضعیت امروز را برای او پیشبینی کردند ولی او با کبر و غرور سخن
آنها بیهوده و بیپایه میدانست و پشتگرم به آمریکاییها در خواب خرگوشی فرو رفت. این بیاعتنایی به ایران، روسیه،
چین و حتی هند باعث شد که او از حمایت همسایگان خود آن طور که باید برخوردار نباشد و دلگرم به آمریکایی بود که
دیگر حاضر نبود برای دیگران جز رژیم اسرائیل خون و پول خود را هزینه کند. همینجا متوقف می شوم. باشد که عبرت گیریم.
دولت مرکزی افغانستان و اشرف غنی چنان مست قدرت و وابستگی به آمریکا بود که هیچ اعتنایی به همسایگان خود یعنی
ایران، روسیه، چین و حتی هندوستان نداشت و تصور میکرد که با پشتوانۀ آمریکا به پیش خواهد رفت، غافل از اینکه آمریکا
فقط به منافع خود فکر میکند و میداند که وی دیگر نمیتواند منافعش را حفظ کند و رو به طالبان میآورد و او را تنها
میگذارد. دشمنیها اشرف غنی با ایران در این سالها مثالی از حماقتهای سیاستمدارانی است که از سیاست فقط وابستگی
به آمریکا و غرب را آموختهاند.
بهاروند
2
وزارت بحران و پناهندگان اوگاندا اعالم کرده که بر مبنای درخواست امریکا، دو هزار پناهنده افغان را خواهد پذیرفت و
امروز اولین گروه پانصد نفری وارد اوگاندا میشوند. پس آنها که از هواپیما نیفتادند و داخل هواپیما بودند هم بد سرنوشتی پیدا
کردند!

اوقات شرعی