در مباحث پیشین بین قیام لله و قیام للنفس تفکیک قائل شدیم و بیان کردیم که قیام لله دو جنبه فردی و جمعی دارد. آیۀ شریفه تصریح دارد که من شما را تنها یک پند می‌‌دهم که این نشان از اهمیت پیام و پندی است که می‌خواهد بدهد. اما پند یگانه خدای تعالی چیست؟ قیام لله داشته باشید: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ‏» همین یک پند شما را کافی است، زیرا در پند یگانۀ مذکور همۀ چیز است.
نکتۀ مهم آن است که کسی نمی‌تواند به بهانۀ خودسازی، از فعالیت‌های اجتماعی برای تحقق و اقامۀ دین خدا سرباز زند، هم‌چنین است که از خدمت به خلق خدا شانه خالی کند. میزان قیام لله است که هم در مسائل فردی و شخصی باید رعایت شود که همۀ توجۀ ما به سوی خدای سبحان باشد و جز رضای او را نجوییم و فقط برای او گام برداریم. و هم در مسائل اجتماعی و جمعی که همۀ تلاش ما تحقق مقاصد الله و اهداف الهی روی زمین باشد.
اگر قیام لله باشد، خدا نیز به یاری ما می‌آید و هدف قیام را تأمین می‌فرماید، زیرا قیام لله، قیام برای حق و وصول به حق است و حق همواره پیروز است: «لَا یُغْلَبُ مَنْ یَسْتَظْهِرُ بِالْحَق‏» [غرر الحکم: ۶۸]
نکتۀ مهم آن است که ملاک در قیام لله، انجام تکلیف الهی است، ما دو نوع وظیفه و تکلیف داریم: فردی و جمعی و موظف هستیم که تکلیف را انجام بدهیم و هدف ما پیروزی نیست، بلکه هدف ما رسیدن به خداست، و نتیجه با خدای تعالی است، پیروزی ظاهری بود یا شهادت، فرقی برای ما ندارد. به تعبیر دیگر ما در قیام لله به دنبال مقام نیستیم، نه مقام و امکانات مادی و نه مقامات معنوی که هر دو از دام‌های شیطان هستند، بلکه به دنبال انجام تکلیف هستیم، تکلیف بندگی و عبودیت که به خدا برسیم و خدا دست ما را بگیرد. در این صورت بر محور حق حرکت می‌کنیم و حتماً به نتیجه می‌رسیم.
اما حسین سلام الله علیه به شهادت رسیدند و خاندان‌شان به اسارت رفتند، اما پیروز بودند، زیرا تکلیف الهی را بجا آوردند و نتیجه را خدا به قیام لله امام حسین سلام الله علیه بخشید.
بنابراین در قیام لله «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» اصلاً معنی ندارد. باید بپاخواست و طاغوت نفس را به زمین زد، و طاغوت‌های ستم‌گری را نابود کرد، و در مقابل بدعت‌ها و کج‌فهمی‌ها ایستاد و خلاصه در راه دین خدا استقامت داشته باشد.

اوقات شرعی